واجبات دفن میت
ج۱، مسئله ۸۱۴ . دفن میّت مسلمان یا در حکم مسلمان، واجباتی دارد که در ادامه به ذکر آنها پرداخته میشود:
۱. واجب است میّت را در صورت امکان در حفره و گودالی، داخل زمین دفن کنند، به گونهای که بدن او زیر خاک پنهان گردد و در حال اختیار نمیتوان میّت را در بنا یا ساختمان یا تابوت یا صندوق دفن نمود.
۲. واجب است میّت را طوری در زمین دفن کنند که بوی او بیرون نیاید و موجب اذیّت مردم نگردد؛
ولی اگر میّت در مکانی مانند بیابان دفن شده و در آنجا کسی وجود نداشته باشد که از بوی میّت اذیّت شود، دفن کردن در زمین کافی است، هرچند احتیاط مستحب است که باز هم به گونهای دفن شود که از انتشار بوی او به بیرون جلوگیری گردد.
۳. واجب است میّت را طوری در زمین دفن کنند که درندگان نتوانند بدنش را بیرون آورند و اگر ترس آن باشد که جانور بدن او را بیرون آورد، باید قبر را با آجر و مانند آن محکم کنند؛
ولی اگر میّت در مکانی دفن شده که در آنجا درندهای وجود ندارد، لازم نیست قبر را محکم بسازند، هرچند احتیاط مستحب است که باز هم قبر، محکم ساخته شود.
۴. واجب است میّت را در قبر به پهلوی راست، طوری بخوابانند که جلوی بدن او، رو به قبله باشد؛
این حکم در جایی که بدن میّت بدون سر باشد نیز جاری است؛ بلکه در مورد سر تنها یا سینۀ تنها یا هر عضو دیگر از اعضای بدن میّت، احتیاط واجب آن است که در صورت امکان به همان کیفیّت دفن شود.
ج۱، مسئله ۸۱۵ . قرار دادن میّت در سردخانه و مانند آن برای مدّت طولانی، بدون آنکه ضرورتی اقتضای آن را داشته باشد، اشکال دارد و بنابر احتیاط واجب این کار ترک شود.[۱]
ج۱، مسئله ۸۱۶ . در مورد دفن میّت، اکتفا به اینکه میّت را در سرداب قرار داده و درب ورودی آن را قفل نمایند، هرچند بدن میّت با تابوت یا صندوق و مانند آن پوشیده باشد، کافی نیست؛
مگر آنکه درب سرداب با آجر و مانند آن مسدود و بسته شود؛ لکن در این صورت، گشودن درب سرداب جهت وارد کردن میّت دیگر در آن بنابر احتیاط واجب جایز نیست؛ چه این امر موجب شود بدن میّت اوّل نمایان گردد یا نه.
ج۱، مسئله ۸۱۷ . اگر دفن میّت در زمین ممکن نباشد، میتوانند به جای دفن، او را در بنا یا تابوت و مانند آن بگذارند؛ البتّه لازم است سایر شرایط مذکور در مسألۀ «۸۱۴» را رعایت نمایند.
ج۱، مسئله ۸۱۸ . اگر کسی در کشتی بمیرد، چنانچه جسد او فاسد نمیشود و ماندن او در کشتی مانعی ندارد، باید صبر کنند تا به خشکی برسند و او را در زمین دفن کنند.
در غیر این صورت، باید در کشتی غسلش داده و حنوط و کفن کنند و پس از خواندن نماز میّت او را در خُمْره یا محفظهای بگذارند و درش را محکم ببندند و به دریا بیندازند یا اینکه چیز سنگینی به پایش بسته و به دریا بیندازند و احتیاط مستحب آن است که در صورت امکان، شیوۀ اوّل را انتخاب نمایند و اگر ممکن است باید او را در جایی بیندازند که فوراً طعمۀ حیوانات نشود.
ج۱، مسئله ۸۱۹ . اگر بترسند که دشمن قبر میّت را بشکافد و بدن او را بیرون آورد و گوش یا بینی یا اعضای دیگر او را بِبُرد یا بدن او را بسوزاند، چنانچه ممکن باشد باید طوری که در مسألۀ پیش ذکر شد، او را به دریا بیندازند.
ج۱، مسئله ۸۲۰ . مخارج انداختن در دریا و مخارج محکم کردن قبر میّت را – در صورتی که لازم باشد – میتوانند از اصل مال میّت بردارند.
ج۱، مسئله ۸۲۱ . اگر زن کافره بمیرد و بچّه در شکم او مرده باشد، چنانچه پدر بچّه، مسلمان باشد، باید زن را در قبر به پهلوی چپ، پشت به قبله بخوابانند که روی بچّه به طرف قبله باشد و این حکم بنابر احتیاط مستحب، در مورد بچّهای که هنوز روح در بدنش داخل نشده نیز جاری است.
ج۱، مسئله ۸۲۲ . واجب است مکان دفن مباح باشد. بنابراین، دفن میّت در جای غصبی حرام است.
ج۱، مسئله ۸۲۳ . دفن میّت در زمینی مانند مسجد یا حسینیه یا مدارس دینی – که برای غیر دفن کردن وقف شده – در صورتی که موجب ضرر به وقف یا مزاحم جهت وقف باشد، جایز نیست؛
بلکه اگر موجب ضرر یا مزاحمت هم نباشد، بنابر احتیاط واجب جایز نمیباشد؛ مگر اینکه از اوّل، قبل از وقف، جایی را برای دفن در نظر بگیرند و از وقف استثنا کنند.
ج۱، مسئله ۸۲۴ . دفن مسلمان در جایی که بیاحترامی به او باشد، مانند جایی که خاکروبه و زباله میریزند یا چاه فاضلاب، حرام است.
ج۱، مسئله ۸۲۵ . دفن مسلمان در قبرستان کفّار و دفن کافر در قبرستان مسلمانان، جایز نیست.
ج۱، مسئله ۸۲۶ . دفن میّت در قبر مردۀ دیگر، در صورتی که باعث تصرّف در حقّ دیگری یا نبش قبر میّتی که از بین نرفته یا هتک میّت باشد، جایز نیست و در غیر این صورتها، چنانچه آن قبر کهنه شده و میّت اوّلی از بین رفته یا قبر نبش شده باشد، اشکالی ندارد.
ج۱، مسئله ۸۲۷ . اگر کسی در چاه بمیرد و بیرون آوردنش ممکن نباشد، باید درِ چاه را ببندند و همان چاه را قبر او قرار دهند.
ج۱، مسئله ۸۲۸ . هر گاه مادر بمیرد و بچّه در شکمش زنده باشد، اگر امید زنده ماندن طفل هرچند در مدّت کوتاهی باشد، باید فوراً هر جایی را که برای زنده ماندن و سلامتی بچّه بهتر است، بشکافند و بچّه را بیرون آورند و دوباره آن محلّ را بدوزند و اگر شکافتن دو یا چند جهت برای زنده ماندن و سلامتی بچّه یکسان است، در این صورت، میتوانند هر یک از آن جهات را برای شکافتن انتخاب نمایند؛
امّا اگر یقین یا اطمینان حاصل شود که با شکافتن بدن مادر، طفل فوراً میمیرد و زنده از شکم مادر خارج نمیشود، شکافتن بدن مادر جایز نیست.
ج۱، مسئله ۸۲۹ . اگر بچّه در شکم مادر بمیرد و ماندنش در رحم برای مادر خطر داشته باشد، باید به آسانترین راه او را بیرون آورند و چنانچه ناچار شوند که او را قطعه قطعه کنند اشکال ندارد؛ ولی باید به وسیلۀ شوهرش اگر اهل فنّ است او را بیرون بیاورند؛
امّا اگر این کار توسط او ممکن نباشد، زنی که اهل فنّ باشد، او را بیرون آورد و مادر بچّه میتواند به کسی مراجعه کند که بهتر بتواند این کار را انجام دهد و به حال او مناسبتر باشد، هرچند آن فرد، نامحرم باشد.
ج۱، مسئله ۸۳۰ . هر گاه از بدن میّت چیزی مانند گوشت یا پوست یا مو یا ناخن یا دندان جدا شده باشد و قبل از دفن پیدا شود، واجب است آن را در کفن میّت بگذارند[۲] و با او دفن نمایند و همین طور اگر در هنگام غسل، قطعه یا جزئی از بدن میّت جدا شود و در همان هنگام یا تا قبل از دفن متوجّه آن گردند، واجب است آن را در کفن میّت بگذارند و با او دفن نمایند؛
ولی اگر قطعه یا جزء جدا شده از بدن میّت بعد از دفن پیدا شود، باید آن را در جایی جدا دفن نمایند یا اگر بخواهند آن را در قبر میّت قرار دهند، لازم است به گونهای باشد که موجب نبش قبر نباشد.
شایان ذکر است، واجب بودن دفن مو یا ناخن یا دندانی که بعد از دفن میّت پیدا شده، بنابر احتیاط لازم میباشد.
ج۱، مسئله ۸۳۱ . اگر از انسان زنده عضوی مانند دست یا پا جدا شود، دفن آن لاز م است، بلکه چنانچه قطعۀ جدا شده، قابل توجّه باشد، بنابر احتیاط واجب آن را در پارچهای پیچیده و دفن نمایند؛ ولی دفن قطعۀ کوچک از پوست یا گوشت یا زوائد بدن لازم نیست.
ج۱، مسئله ۸۳۲ . اگر ناخن یا دندان فردی که زنده است، از بدن وی جدا شود، دفن آن مستحب میباشد.
مستحبات دفن
ج۱، مسئله ۸۳۳ . موارد ذیل، به عنوان مستحبات هنگام دفن میّت و قبل و بعد آن شمرده شده است:
۱. قبر را به اندازۀ قد انسان متوسط یا تا ارتفاع شانۀ وی گود کنند.
۲. در زمین سست در وسط قبر، یک گودی شبیه به نهر حفر کنند و میّت را در آن قرار داده، سپس با گذاشتن سنگهای لَحَد، بر آن سقف بزنند و بعد قبر را از خاک پر کنند؛
امّا در زمین سخت، برای قبر لَحَدی در طرف قبلۀ قبر قرار دهند و در عرض و طول به قدری باشد که میّت در آن بگنجد و در عمق به اندازهای باشد که بتوان در آن نشست، سپس میّت را در آن گذاشته و سنگهای لَحَد را در دیوارۀ قبر در طرف قبله قرار دهند و بعد قبر را از خاک پر کنند.
۳. میّت را در نزدیکترین قبرستان دفن نمایند؛ مگر آنکه قبرستان دورتر از جهتی بهتر باشد، مثل آنکه مردمان خوب در آنجا دفن شده باشند، یا مردم برای فاتحۀ اهل قبور بیشتر به آنجا بروند یا از مشاهد مشرّفه باشد.
۴. اقارب و خویشاوندان را نزدیک یکدیگر دفن کنند.
۵. جنازه را در چند ذِراعی قبر، زمین بگذارند و تا سه مرتبه کم کم نزدیک ببرند و در هر مرتبه زمین بگذارند و بردارند و در نوبت چهارم وارد قبر کنند و یکی از حکمتهای آن این است که میّت، خود را برای ورود به قبر آماده کند.
۶. چنانچه میّت مرد است، در دفعۀ سوّم میّت را طوری زمین بگذارند که سر او طرف پایین قبر باشد و در دفعۀ چهارم از طرف سر وارد قبر نمایند و اگر میّت زن است، در دفعۀ سوّم طرف قبلۀ قبر بگذارند و به پهنا وارد قبر کنند.
۷. جنازه را به آرامی از تابوت بردارند و با رِفق و مدارا، آهسته وارد قبر کنند.
۸. چنانچه میّت زن است، در موقع وارد کردن در قبر پارچهای روی قبر بگیرند.
۹. اگر میّت زن است، کسی که با او مَحرم میباشد او را در قبر بگذارد و اگر مَحرمی نباشد، خویشاوندانش او را در قبر بگذارند.
۱۰. کسی که میّت را در قبر میگذارد، با طهارت و سر برهنه و پا برهنه باشد و از طرف پای میّت از قبر بیرون بیاید.
۱۱. بعد از آنکه میّت را در لَحَد گذاشتند، گرههای کفن را باز کنند و بهتر است ابتدا بند کفن از طرف سر میّت را باز کنند.
۱۲. تنها صورت میّت را از کفن بیرون آورده و گونۀ میّت را روی خاک بگذارند و بالشی از خاک زیر سر او بسازند.[۳]
۱۳. پشت میّت، خشت خام یا کلوخی بگذارند که میّت به پشت برنگردد.
۱۴. به اندازۀ یک خشت، تربت حضرت سیّد الشهداء(علیه السلام) مقابل روی میّت در قبر بگذارند به گونهای که وقتی میّت از هم متلاشی شد، از آلوده شدن محفوظ بماند، بلکه اگر مقداری از تربت حضرت سیّد الشهداء(علیه السلام) را هم در قبر قرار دهند، پسندیده است.
۱۵. لَحَد را با خشت یا سنگ یا مانند آن بپوشانند تا آن که خاک بر میّت نریزد و بهتر این است که چیدن سنگ یا خشت را از طرف سر میّت شروع کنند و اگر خشت را با گِل محکم کنند بهتر است.
۱۶. غیر از خویشاوندان میّت، کسانی که حاضرند، با پشت دست خاک بر قبر بریزند و بگویند: «إِنّا لِلهِ وَإِنّا اِلَیْهِ راجِعُوْنَ».
۱۷. قبر را چهار گوشه بسازند و به اندازۀ چهار انگشت باز یا بسته از زمین بلند کنند.
۱۸. روی قبر را پهن و مسطّح بسازند.
۱۹. اسم میّت را بالای قبر بنویسند یا بر لوح یا سنگی بنویسند و بالای سر میّت نصب کنند تا اشتباه نشود.
۲۰. قبر را محکم بسازند تا زود خراب نشود.
۲۱. مستحب است دعاهایی را که قبل از دفن و موقع دفن و دیدن قبر در کتابهای روایت نقل شده بخوانند، این دعاها در کتابهای مفصّلتر آمده است. از جملۀ آنها، دعای تلقین میّت هنگام دفن است که در این قسمت ذکر میشود:
قبل از آنکه لَحَد را بپوشانند، فردی دست راست را به شانۀ راست میّت بزند و دست چپ را با قوّت بر شانۀ چپ میّت بگذارد و دهان را نزدیک گوش او ببرد و به شدّت حرکتش دهد، سپس سه مرتبه بگوید:[۴]
«اِسْمَعْ اِفْهَمْ (اِسْمَعی اِفْهَمی) یا فُلانَ بْنَ فُلان (یا فُلانةَ بِنْتَ فُلان)» و به جای فُلان بن فُلان یا فُلانة بنت فُلان، اسم میّت و پدرش را بگوید، مثلاً اگر اسم او محمّد و اسم پدرش علیّ است، سه مرتبه بگوید: «اِسْمَعْ اِفْهَمْ یا مُحَمَّدَ بْنَ عَلیّ» (و اگر اسم او فاطمه و اسم پدرش علی است، سه مرتبه بگوید: «اِسْمَعی اِفْهَمی یا فاطمةَ بِنْتَ عَلیّ»).
پس از آن بگوید: «هَلْ أَنْتَ (أَنْتِ) عَلَی العَهْدِ الَّذی فارَقْتَنا (فارَقْتِنا) عَلَیْهِ، مِنْ شَهادَةِ أَنْ لا إِلهَ إِلّا اللّهُ وَحْدَهُ لا شَریکَ لَهُ وَأَنَّ مُحَمَّداً صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ وَسَیّدُ النَّبیّینَ وَخاتَمُ المُرْسَلینَ، وَأَنَّ عَلیّاً اَمیرُ الْمُؤْمِنینَ وَسَیِّدُ الْوَصیّینَ وَاِمامٌ افْتَرَضَ اللّهُ طاعَتَهُ عَلَی العالَمینَ وَأَنَّ الْحَسَنَ وَالحُسَیْنَ وَعَلیَّ بْنَ الحُسَیْنِ وَمُحَمَّدَ بْنَ عَلیٍّ وَجَعْفَرَ بْنَ محَمَّدٍ وَمُوسَی بْنَ جَعْفَرٍ وَعَلیَّ بْنَ مُوْسی وَمَحَمّدَ بْنَ عَلیٍّ وَعَلیَّ بْنَ مُحَمَّدٍ وَالْحَسَنَ بْنَ عَلیٍّ وَالْقائِمَ الْحُجَّةَ الْمَهْدیَّ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیْــهِمْ، اَئِمَّةُ المُؤْمِنینَ وَحُجَجُ اللّهِ عَلَی الْخَلْقِ أَجْمَعینَ وَأَئِمَّتُکَ (أَئِمَّتُکَ) أَئِمَّةُ هُدیً اَبْرارٌ».
«یا فُلانَ بْنَ فُلان» و به جای فُلان بن فُلان (یا فُلانةَ بِنْتَ فُلان) اسم میّت و پدرش را بگوید و بعد بگوید: «إذا أَتاکَ (أَتاکِ) الْمَلَکانِ الْمُقَرَّبانِ رَسُولَیْنِ مِنْ عِنْدِ اللّهِ تَبارَکَ وَتَعالی وَسَأَلاکَ (سَأَلاکِ) عَنْ رَبِّکَ (رَبِّکِ) وَعَنْ نَبیِّکَ (نَبیِّکِ) وَعَنْ دینِکَ (دینِکِ) وَعَنْ کِتابِکَ (کِتابِکِ) وَعَنْ قِبْلَتِکَ (قِبْلَتِکِ) وَعَنْ أَئِمَّتِکَ (أَئِمَّتِکِ)، فَلا تَخَفْ وَلاتَحْزَنْ (فَلاتَخافی ولا تَحْزَنی) وَقُلْ (وَ قُوْلی) فی جَوابِهِما:
اللّهُ رَبّیَ وَمُحَمَّدٌ صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ نَبیّی والإِسْلامُ دینی وَالْقُرْآنُ کِتابی وَالْکَعْبَةُ قِبْلَتی وَأَمیرُ المُؤْمِنینَ عَلیُّ بْنُ أَبی طالِبٍ إِمامی وَالْحَسَنُ بْنُ عَلیٍّ الْمُجْتَبی إِمامی وَالْحُسَیْنُ بْنُ عَلیٍّ الشَّهیدُ بِکَرْبَلاءَ إِمامی وَعَلیٌّ زَیْنُ الْعابِدینَ إِمامی وَمُحَمَّدٌ الْباقِرُ إِمامی وَجَعْفَرٌ الصّادِقُ إِمامی وَمُوْسَی الْکاظِمُ إِمامی وَعَلیٌّ الرِّضا إِمامی وَمُحَمَّدٌ الْجَوادُ إِمامی وَعَلیٌّ الْهادی إِمامی وَالْحَسَنُ العَسْکَریُّ إِمامی وَالْحُجَّةُ المُنْتَظَرُ إِمامی هؤُلاءِ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیْهِمْ اَئِمَّتی وَسادَتی وَقادَتی وَشُفَعائی، بِهِمْ أَتَوَلّی وَمِنْ أَعْدائِهِمْ أَتَبَرَّأُ فِی الدُّنْیا وَالآخِرَةِ».
«ثُمَّ اعْلَمْ (اعْلَمی) یا فُلانَ بْنَ فُلان» (یا فُلانةَ بِنْتَ فُلان) و به جای فُلان بن فُلان اسم میّت و پدرش را بگوید، و بعد بگوید: «أَنَّ اللّهَ تَبارَکَ وَتَعالی نِعْمَ الرَّبُّ وأَنَّ مُحَمَّداً صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَسَلَّمَ نِعْمَ الرَّسُوْلُ وَأَنَّ عَلیَّ بْنَ أَبی طالِبٍ وَأَوْلادَهُ الْمَعْصُوْمینَ الْأَئِمَّةَ الْاثْنَیْ عَشَرَ نِعْمَ الْأَئِمَّةُ، وَأَنَّ ما جاءَ بِهِ مُحَمَّدٌ صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ حَقٌّ وَأَنَّ الْمَوْتَ حَقٌّ وَسُؤالَ مُنْکَرٍ وَنَکیرٍ فِی الْقَبْرِ حَقٌّ وَالْبَعْثَ حَقٌّ وَالنُّشُوْرَ حَقٌّ وَالصِّراطَ حَقٌّ وَالْمیزانَ حَقٌّ وَتَطایُرَ الْکُتُبِ حَقٌّ وَأَنَّ الْجَنَّةَ حَقٌّ وَالنّارَ حَقٌّ وَأَنَّ السّاعَةَ آتیَةٌ لا رَیْبَ فیها وَأَنَّ اللهَ یَبْعَثُ مَنْ فِی الْقُبُورِ».
سپس بگوید: «أَ فَهِمْتَ یا فُلانُ» (أَ فَهِمْتِ یا فلانةُ) و به جای فلان اسم میّت را بگوید، پس از آن بگوید: «ثَبَّتَکَ اللّهُ (ثَبَّتَکِ اللّهُ) بِالْقَوْلِ الثّابِتِ وَهَداکَ (هَداکِ) اللّهُ إِلی صِراطٍ مُسْتَقیمٍ، عَرَّفَ اللّهُ بَیْنَکَ (بَیْنَکِ) وَبَیْنَ أَوْلیائِکَ (أَوْلیائِکِ) فی مُسْتَقَرٍّ مِنْ رَحْمَتِهِ» پس بگوید: «اللّهُمَّ جافِ الأَرْضَ عَنْ جَنْبَیْهِ (جَنْبَیْها) و اصْعَدْ بِرُوْحِهِ (بِرُوْحِها) إِلَیْکَ و لَقِّهِ (لَقِّها) مِنْکَ بُرْهاناً، اللّهُمَّ عَفْوَکَ عَفْوَکَ».
و اگر زبان میّت عربی نباشد، بهتر آن است که بعد از تلقین به عربی، دفعۀ دیگر به زبان خود میّت، او را تلقین دهند.
۲۲. بعد از دفن میّت روی قبر آب بپاشند و بهتر این است که رو به قبله کرده و از طرف سر میّت شروع کند و آب را تا طرف پایین پای قبر میّت بریزد، سپس دور بدهد تا به سر میّت برسد و بعد هر چه از آب باقی مانده بر وسط قبر بریزد و تکرار آب ریختن تا چهل روز، هر روز یک مرتبه بر قبر پسندیده است.
۲۳. بعد از پاشیدن آب، کسانی که حاضرند دستها را بر قبر بگذارند و بهتر این است که رو به قبله و در جانب سر میّت باشند و انگشتها را باز کرده در خاک فرو برند و هفت مرتبه سورۀ مبارکۀ «إنّا أنزلناه» را بخوانند و برای میّت طلب آمرزش کنند و این دعا را بخوانند: «اللّهُمَّ جافِ الأَرْضَ عَنْ جَنْبَیْهِ (جَنْبَیْها)[۵] وَأَصْعِدْ إِلَیْکَ رُوْحَهُ (رُوْحَها) وَلَقِّهِ (لَقِّها) مِنْکَ رِضْواناً، وَأَسْکِنْ قَبْرَهُ (قَبْرَها) مِنْ رَحْمَتِکَ ما تُغْنیهِ (تُغْنیها) بِهِ عَنْ رَحْمَةِ مَنْ سِواکَ» یا بگوید: اللّهُمَّ ارْحَمْ غُرْبَتَهُ (غُرْبَتَها) وَصِلْ وَحْدَتَهُ (وَحْدَتَها) وَآنِسْ وَحْشَتَهُ (وَحْشَتَها) وَآمِنْ رَوْعَتَهُ (رَوْعَتَها) وَأَفِضْ عَلَیْهِ (عَلَیْها) مِنْ رَحْمَتِکَ وَأَسْکِنْ إِلَیْهِ (إِلَیْها) مِنْ بَرْدِ عَفْوِکَ وَسَعَةِ غُفْرانِکَ وَرَحْمَتِکَ ما یَسْتَغْنی بِها عَنْ رَحْمَةِ مَنْ سِواکَ وَاحْشُرْهُ (وَاحْشُرْها) مَعَ مَنْ کانَ یَتَوَلّاهُ (یَتَوَلّاها).
شایان ذکر است، این کیفیّت اختصاص به وقت دفن ندارد، بلکه در هر وقت که فرد قبر مُؤمنی را زیارت کند، خواندن هفت مرتبه «إنّا أنزلناه» و طلب آمرزش و خواندن دعای مذکور پسندیده است.
۲۴. چهل نفر یا پنجاه نفر برای میّت به خیر شهادت دهند، به این که بگویند: «اللّهُمَّ إِنّا لا نَعْلَمُ مِنْهُ (مِنْها) إِلّا خَیْراً وَأَنْتَ أعلم بِهِ (بِها) مِنّا».
۲۵. تلقین در سه موضع انجام شود (در این سه موضع تلقین مستحب است): الف. در حال احتضار؛ ب. بعد از گذشتن میّت در قبر؛ ج. بعد از پر کردن قبر و رفتن حاضرین و مورد اخیر بدین شرح است:
پس از رفتن کسانی که در تشییع جنازه شرکت کردهاند، مستحب است ولیّ میّت یا کسی که از طرف ولیّ اجازه دارد، برای بار دیگر دعای تلقین میّت را که در هنگام دفن خوانده میشود بر فراز قبر میّت بخواند و مستحب است که در حال تلقین، رو به قبله باشد و طرف بالای قبر نزد سر میّت بنشیند و سزاوار است که تلقینخوان، دهان را نزدیک ببرد و قبر را با دو کف خود بگیرد و تلقین را با صدای بلند بخواند.
در حدیث نقل شده است که این تلقین که بعد از دفن خوانده میشود، باعث میشود که نکیر و منکر از میّت سؤال قبر نپرسند و بر میّت آسان بگیرند.
۲۶. شایسته است بر مؤمن که قبری برای خود مهیّا کند، چه در حال بیماری و چه در حال صحّت و سلامتی و سزاوار است خود، داخل آن برود و در قبر قرآن بخواند. همچنین، بذل زمین برای دفن میّت مؤمن، مستحب میباشد.
۲۷. برای میّت در شب اوّل دفن، صدقه داده شود.
۲۸. برای میّت، نماز لیلة الدفن که آن را نماز وحشت یا نماز شب اوّل قبر نیز مینامند خوانده شود، که کیفیّت خواندن آن در فصل نمازهای مستحبی، مسألۀ «۲۰۶۶» ذکر میشود.
مکروهات دفن
ج۱، مسئله ۸۳۴ . موارد ذیل، به عنوان مکروهات دفن میّت شمرده شده است:
۱. داخل کردن میّت در قبر بهطور ناگهانی، بدون آن که جنازه را تا سه دفعه بگذارند و بردارند که توضیح آن گذشت، زیرا قبر هولهای بزرگ و وحشتهای بسیار دارد.
۲. خاک ریختن توسط خویشان میّت در قبر، که موجب قساوت دل است.
۳. رفتن پدر داخل قبر فرزند که مبادا جَزَع کند و اجر او ضایع شود.
۴. بلند کردن روی قبر، زیادتر از چهار انگشت باز.
۵. ساختن روی قبر به شکل محدَّب و پشته مانند (قوسدار).
۶. فرش کردن داخل قبر به «چوب درخت ساج» یا «آجر» یا «سنگ» و مانند آن؛ مگر آنکه زمین قبر، نمناک باشد، ولی پوشاندن روی قبر به موارد مذکور اشکال ندارد.
۷. پر کردن و پوشاندن قبر یا گِلکاری آن به غیر خاک خود.
۸. دفن کردن دو میّت با هم در یک قبر در حال اختیار.
۹. انتقال میّت از مکان مرگ او به شهر دیگر برای دفن؛ مگر آنکه نقل به مشاهد مشرّفه و مکانهای مقدّسه و مواضع محترمه، مثل انتقال به نجف اشرف یا کربلا و کاظمین و سایر قبور ائمّه(علیهمالسلام) باشد و در روایت نقل شده کسی که در نجف دفن شود، عذاب قبر و سؤال مَلَکین از وی برداشته شود.
[۱] حکم صورت ضرورت، در مسألۀ «۸۳۶» خواهد آمد.
[۲] شایان ذکر است، چنانچه بخواهند اجزای روحداری را که شرعاً نجس محسوب میشود در کفن میّت بگذارند، باید به گونهای عمل شود که موجب نجاست کفن نگردد، مثلاً در صورت وجود تری سرایت کننده، آن را در پلاستیک قرار داده، سپس در کفن بگذارند
[۳] برهنهکردن غیر صورت، مانند سر یا گردن میّت محل اشکال است.
[۴] در صورتی که میّت زن است، قسمتهای داخل پرانتز جایگزین شود.
[۵] همان.