[۴۵۷] [۴۵۸] [۴۵۹] [۴۶۰] [۴۶۱] [۴۶۲] [۴۶۳] [۴۶۴] [۴۶۵] [۴۶۶] [۴۶۷] [۴۶۸] [۴۶۹] [۴۷۰] [۴۷۱] [۴۷۲] [۴۷۳] [۴۷۴] [۴۷۵] [۴۷۶] [۴۷۷] [۴۷۸]
غیبت
ج۲، مسئله ۴۵۷. «غیبت»، حرام است و منظور از غیبت، این است که انسان عیب پنهانی شیعۀ دوازده امامی را در غیاب و پشت سرش، نزد دیگری یاد کند، چه به قصد اهانت و پایین آوردن شخصیّت او باشد و چه بدون این قصد و اگر به قصد اهانت و توهین، عیب وی را اظهار نماید، دو گناه مرتکب شده است.
ج۲، مسئله ۴۵۸. یاد کردن عیب که در مسألۀ قبل ذکر شد، در صورتی غیبت است که «عیب مخفی» باشد. بنابراین، بیان عیب ظاهر و آشکار، غیبت نیست؛
ولی گاهی بیان عیبهای آشکار، از جهتی دیگر، مثل اهانت و توهین و ریختن آبروی مؤمن، اذیّت و آزار مؤمن، مسخره کردن او و مانند آن، حرام میشود.
همچنین، اگر اصل موضوع را گوینده و شنونده میدانند و گفتن توضیحات بیشتر موجب میشود عیب یا عیبهای پنهان دیگری مشخّص شود، این کار حرام است.
ج۲، مسئله ۴۵۹. در غیبت، فرقی نمیکند عیب پنهان فرد در اندام او باشد یا در نَسَب یا خاندانش یا آنکه در عملکرد و رفتار یا اخلاقش باشد یا در سخنان و گفتارش و یا اینکه در امور دینی باشد یا دنیوی و فرقی در حرام بودن غیبت، بین کنایه و تصریح نیست.
همین طور، فرقی نمیکند یاد کردن عیب، با گفتار باشد یا نوشتار یا با عملی که آن عیب را بفهماند؛ مثل اشاره با سر، حرکات دست یا چشم یا ارائۀ آن به دیگری از طریق نمایش یا ارسال پیام یا صوت یا فیلم و مانند آن. بنابراین، غیبت تنها یک گناه زبانی نیست و دامنۀ وسیعی دارد.
ج۲، مسئله ۴۶۰. راضی بودن شخصی که از او غیبت میشود، باعث مجاز شدن غیبت وی نمیگردد.
بنابراین، اگر شخص غیبت کننده در هنگام غیبت بداند که شخص غیبت شونده از اینکه عیب پنهان او به دیگری گفته شود، رضایت دارد و ناراحت نمیشود، باز هم گفتن عیب پنهان او غیبت و حرام است.
ج۲، مسئله ۴۶۱. در غیبت، فرد غیبت شده باید «معیّن و معلوم» باشد، پس اگر انسان بگوید: یکی از اهل شهر، ترسو است یا یکی از فرزندان حسین، ترسو میباشد و معلوم نباشد منظور چه کسی است، غیبت محسوب نمیگردد؛
ولی گاهی ممکن است از جهت و عنوان دیگری مثل اهانت و توهین، سرزنش و تحقیر، اذیّت مؤمن و استهزای مؤمن حرام باشد.
ج۲، مسئله ۴۶۲. اگر گفتن عیب توسط گوینده، هیچ اثری (از جهت پایین آمدن شخصیّت شخص غیبت شده یا عدم آن) در نظر شنونده نداشته باشد، این امر موجب از بین رفتن حرمت غیبت نمیشود.
همین طور، بکار بردن توجیهات بیاساسی نظیر «من این حرف را نزد خودش هم میگویم» یا «این غیبت نیست، بلکه صفت اوست یا حقیقت است» یا «غیبت نباشد، فلانی آدم بخیلی است» و… باعث مجاز شدن غیبت فرد نمیشود. بنابراین، در تمام موارد مذکور در این مسأله غیبت شخص حرام میباشد.
ج۲، مسئله ۴۶۳. از آنجا که نهی از منکر واجب است، نهی از غیبت هم با وجود شرایط نهی از منکر، واجب میباشد[۱] و احتیاط مستحب است بر شنوندۀ غیبت که به یاری فرد غیبت شده برخیزد و از او دفاع نماید و آن غیبت را از او دفع کند، به شرط آنکه این کار مفسده نداشته باشد.
ج۲، مسئله ۴۶۴. اگر انسان از شیعۀ دوازده امامی غیبت کند، باید از گناه غیبت توبه نماید و احتیاط مستحب است چنانچه حلالیّت طلبیدن از شخص غیبت شده پیامدهای بدی ندارد، این کار را انجام دهد یا برایش استغفار نماید؛
بلکه در مواردی که غیبت، توهین و هتک حرمتی را نسبت به غیبت شونده در بر داشته، اگر حلالیّت خواستن از او، عرفاً جبران هتک حرمت و توهین به وی محسوب گردد، بنابر احتیاط، لازم است در صورتی که مفسدهای نداشته باشد، از وی حلالیّت بطلبد.
ج۲، مسئله ۴۶۵. در چند مورد، پشت سر دیگری صحبت کردن اشکال ندارد، هرچند غیبت محسوب شود، بعضی از موارد آن عبارت است از:
۱. کسی که آشکارا گناه انجام میدهد و از آن توبه ننموده است، پشت سر او میتوان برای دیگری گناه علنی او را نقل کرد؛ امّا بیان عیبهای پنهان وی جایز نیست.
۲. کسی که به دیگری ظلم و ستم میکند، برای فرد ستم دیده و مظلوم، غیبت او جایز است؛ ولی احتیاط واجب آن است که فرد مظلوم تنها به موردی اکتفا کند که غیبت، به قصد درخواست کمک از دیگری میباشد.
۳. اگر شخصی در مورد امری مثل ازدواج مشورت بخواهد، نصیحت و راهنمایی او جایز است، هرچند این امر موجب آشکار شدن عیب آن فرد گردد؛ ولی لازم است به مقدار ضرورت اکتفا کند؛
امّا اگر انسان بخواهد فردی را ابتداءً و بدون درخواست مشاوره، نصیحت و راهنمایی نماید، در صورتی غیبت دیگری برای او جایز است که بداند اگر او را راهنمایی و ارشاد نکند، مفسدۀ بزرگی به وجود خواهد آمد.
۴. اگر مقصود انسان از غیبت این باشد که شخص غیبت شده را از گناه و معصیت باز دارد، غیبت او مجاز میباشد؛ به شرط آنکه منع کردن او از منکر به سایر روشهای مشروع ممکن نباشد.
۵. اگر عمل فردی به گونهای باشد که ترس ضرر رساندن به دین در آن وجود داشته باشد، در این صورت، غیبت او جایز است تا ضرر دینی مترتّب نشود؛ امّا لازم است تنها به مقدار رفع ضرر دینی اکتفا شود.
۶. اگر غیبت به جهت ایراد وارد کردن به عدالت شاهدان و ردّ گواهی آنان در مقام قضاوت و صدور حکم باشد اشکال ندارد.
۷. اگر مقصود از غیبت، حفظ شخص غیبت شده از ضرری باشد که حفظ او از واقع شدن در آن ضرر واجب است، اشکال ندارد.
دروغ
ج۲، مسئله ۴۶۶. دروغ گفتن (کذب) حرام میباشد و آن، خبر دادن از چیزی است که واقعیّت ندارد.
ج۲، مسئله ۴۶۷. در حرام بودن دروغ، فرقی نیست بین اینکه انسان دروغ را بگوید یا بنویسد یا با اشاره بفهماند؛ آن را با زبان یا قلم به مخاطب ارائه دهد یا با وسایلی نظیر تلفن همراه، رایانه و شبکههای اجتماعی و مانند آن. بنابراین، دروغ تنها یک گناه زبانی نیست. همین طور، فرقی ندارد آن دروغ را در کتاب یا نوشتهای دیده باشد یا اختراع خودش باشد.
ج۲، مسئله ۴۶۸. اگر فرد خبری خلاف واقع دهد و مقصودش از آن خبر این باشد که افراد را بخنداند (دروغ به شوخی)،[۲] چنانچه از قرائن و شواهد مانند نوع کلام یا رفتار یا حالت فرد، شوخی بودن آن معلوم نباشد، حرام است؛
بلکه اگر معلوم هم باشد به گونهای که طرف مقابل، متوجّه شود که گوینده، قصد جدّی و حقیقی ندارد، بنابر احتیاط واجب جایز نمیباشد.
ج۲، مسئله ۴۶۹. اگر فرد کلامی را بدون اینکه قصد خبر دادن از واقعهای داشته باشد بیان کند یا بنویسد – مثل اینکه برای تمرین خطّاطی جملهای بنویسد یا دانشآموزی برای تمرین تقویت قواعد دستور زبان با کلمات پراکنده جملهای بسازد – این گونه موارد که در آنها فرد قصد ندارد از واقع شدن مفهوم و محتوای جمله خبر دهد، دروغ به حساب نمیآید.
تهمت
ج۲، مسئله ۴۷۰. تهمت زدن به مؤمن جایز نیست و از گناهان بزرگ محسوب میشود.[۳] تهمت آن است که فرد، عیب یا سخن ناحقّ یا عمل ناروا یا گناهی را به شخصی نسبت دهد، در حالی که آن شخص دارای آن نقص و عیب نیست یا آن سخن ناحقّ را نگفته یا آن عمل ناروا یا گناه را مرتکب نشده است.
در حرام بودن تهمت، فرقی نیست بین اینکه تهمت را بگوید یا بنویسد یا به اشاره بفهماند، آن را با زبان یا قلم به مخاطب ارائه دهد یا با وسایلی نظیر تلفن همراه، رایانه و شبکههای اجتماعی و مانند آن.
همچنان که فرق ندارد این نسبت ناروا و خلاف واقع، در حضور او باشد یا در غیابش، با علم و آگاهی از دروغ بودن آن صورت گیرد یا از روی حدس و گمان باشد.
ج۲، مسئله ۴۷۱. فردی که مرتکب تهمت شده، باید از گناه خود توبه نماید و احتیاط مستحب است چنانچه حلالیّت طلبیدن از شخص مورد اتّهام پیامدهای بدی ندارد، این کار را انجام دهد؛
بلکه در مواردی که تهمت، توهین و هتک حرمتی را نسبت به آن شخص در برداشته، اگر حلالیّت خواستن از او عرفاً جبران هتک حرمت و توهین به وی محسوب گردد، بنابر احتیاط، لازم است در صورتی که مفسدهای نداشته باشد، از وی حلالیّت بطلبد.
خلف وعده یا بدقولی
ج۲، مسئله ۴۷۲. احتیاط واجب آن است که فرد از خلف وعده و عمل نکردن به وعدۀ خویش، اجتناب نماید، مگر در موارد ذیل:
الف. عمل نکردن به وعده به جهت عذر شرعی باشد؛ مثلاً فرد وعدۀ خود را فراموش کرده و در این فراموشی، مقصّر نباشد یا پیشامدی مانند بیماری برایش رخ داده باشد، طوری که برای فرد، عمل به آن وعده، غیر ممکن باشد یا با مشقّت فوقالعادهای همراه باشد که معمولاً قابل تحمّل نیست (حَرَج).
ب. فرد وعدۀ خود را وابسته به امری کند و آن امر محقّق نشود؛ مثلاً بگوید: «اگر فردا باران نیاید، به دیدار شما میآیم»، که در این صورت اگر باران بیاید، نرفتن به دیدار شخص، خلف وعده محسوب نمیشود.[۴]
ج. کسی که وعده به نفع وی میباشد، راضی به خلف وعده بشود.
ج۲، مسئله ۴۷۳. اگر فرد در هنگام وعده دادن قصد داشته باشد به وعدۀ خود عمل نکند، این نوع وعده دادن حرام است و در حرام بودن این وعدۀ دروغ بنابر احتیاط لازم، فرقی بین وعده دادن به دیگران یا به خانواده، همسر و فرزندان نیست.
ج۲، مسئله ۴۷۴. حکم خلف وعده که در مسائل قبل ذکر شد در جایی است که اصل وعده، عمل مباح یا حلالی باشد؛
امّا اگر اصل آنچه وعده داده شده حرام باشد، مثل وعده بر پرداخت قرض ربوی، قمار بازی، تهیّۀ ابزار و امکانات ضبط یا پخش غنا یا موسیقی حرام، برگزاری مجلس مختلط حرام، شرب خمر و مسکرات و سقط جنین و مانند آن، عمل بر طبق چنین وعدهای حرام است، بلکه مخالفت با آن شرعاً واجب است.
ج۲، مسئله ۴۷۵. اگر خلف وعده منطبق بر عناوین حرام دیگری گردد، بنابر فتویٰ جایز نیست؛ مثل اینکه خلف وعده موجب ایذاء مؤمن گردد، یا قصد تمسخر و استهزاء مؤمنی را داشته، یا هتک حیثیّت مؤمنی شود، یا سبب تضییع حقّ شرعی دیگری شود[۵] یا خلاف شرط ضمن عقد باشد.
همچنین، اگر وعده منطبق بر یکی از احکام الزامی شرعی باشد، رعایت آن بنابر فتویٰ لازم است؛ مانند موارد ذیل:
۱. عقد ضمانت ادای دین، مانند اینکه فرد بگوید: «اگر فلانی دین شما را نداد، من میپردازم» و طلبکار هم قبول کند.
۲. فرد دیگری را به پرداخت مثلاً ده هزارتومان صدقه به فقیر امر نماید و بگوید: «بعداً مبلغ آن را به شما میپردازم» و وی نیز مبلغ را به فقیر بپردازد.
۳. فرد با خداوند متعال عهد شرعی نماید که نماز شب بخواند یا غیبت را ترک نماید.
جعل اسناد – تقلّب در امتحانات
ج۲، مسئله ۴۷۶. جَعْل اسناد رسمی، شناسنامه، کارت ملّی، مدارک تحصیلی، اسکناسهای رایج داخلی یا خارجی، اوراق بهادار، گواهینامه، گواهی پزشکی، وصیّتنامه و مانند آن جایز نیست.
همین طور، ارائۀ آن به عنوان مدارک و اسناد حقیقی، نوعی دروغ عملی محسوب شده و حرام است و نیز کسب درآمد از این طریق نامشروع میباشد.
ج۲، مسئله ۴۷۷. تقلّب در امتحانات مدارس، دانشگاهها و سایر مراکز، جایز نیست؛[۶] همچنان که همکاری و همیاری با فرد متقلّب در رساندن تقلّب به وی – چه در ازای دریافت پول و چه به صورت مجّانی – جایز نمیباشد.
ج۲، مسئله ۴۷. اگر کسی که در برخی از امتحانات خود تقلّب کرده و بر اساس آن به مدرکی قانونی مانند لیسانس، فوق لیسانس و دکترا دست پیدا کرده، بخواهد به عنوان دارندۀ آن مدرک استخدام شود، دو صورت دارد:
الف. برای استخدام کننده فقط داشتن مدرک ملاک بوده و تخصّص و عدم تخصّص فرد نقشی در استخدام وی نداشته باشد، در این صورت حقوق دریافتی فرد برایش حلال است.
ب. استخدام کننده مدرک را به عنوان نشانهای برای دارا بودن میزان خاص از تخصّص و مهارت مطالبه کند، طوری که استخدام وی مقیّد به داشتن چنین مهارتی باشد، در این صورت چنانچه فرد تخصّص و مهارت مورد نظر را دارد، حقوق دریافتی برایش حلال است، وگرنه حرام میباشد.
[۲] . مثل اینکه به کسی بگوید: «فلانی شما را امروز به مهمانی منزلش دعوت کرده است» تا عدّهای که عکسالعمل فرد را جهت رفتن به میهمانی میبینند، از این شوخی و مزاح بخندند
[۳] . بلکه در بعضی از موارد، موجب ثبوت حدّ یا تعزیر میشود.
[۴] . و از این قبیل است موردی که فرد وعدۀ خود را وابسته به مشیّت تکوینی خداوند متعال می-کند، مثل اینکه میگوید: إنْ شاء اللّه (اگر خدا بخواهد)، فردا به دیدار شما میآیم و قصد جدّی دارد تا دیدار خویش را با گفتن «إنْ شاء اللّه»، معلّق بر خواست تکوینی خداوند متعال نماید؛ امّا چنانچه «إنْ شاء اللّه» را تنها از باب تیمّن و تبرّک به نام خداوند متعال، در کلام خویش ذکر میکند، کافی نمیباشد
[۵] . مثل پرداخت نفقۀ واجب همسری که عقد دائم است.
[۶] . چه از طریق کمک گرفتن از سایرین باشد یا از راه استفاده از مکتوبات و نوشتهها یا با ارسال و تبادل مطلب یا از طریق به اشتباه انداختن و اغفال ناظرین یا امتحان دادن فردی به جای فرد دیگر یا هر طریق دیگری باشد و در این حکم، فرقی بین امتحانات حضوری یا غیر حضوری، از طریق فضای مجازی، شبکه های اجتماعی، به صورت آنلاین یا آفلاین و غیر آن نیست