[۱۸۱] [۱۸۲] [۱۸۳] [۱۸۴] [۱۸۵] [۱۸۶] [۱۸۷] [۱۸۸] [۱۸۹] [۱۹۰] [۱۹۱] [۱۹۲] [۱۹۳] [۱۹۴] [۱۹۵] [۱۹۶] [۱۹۷] [۱۹۸] [۱۹۹] [۲۰۰] [۲۰۱] [۲۰۲] [۲۰۳] [۲۰۴] [۲۰۵] [۲۰۶] [۲۰۷] [۲۰۸] [۲۰۹] [۲۱۰] [۲۱۱] [۲۱۲] [۲۱۳] [۲۱۴] [۲۱۵] [۲۱۶]
صیغۀ عقد ازدواج و شرایط آن
ج۴، مسئله ۱۸۱ . برای تحقّق ازدواج – چه دائم و چه موقّت – باید صیغۀ عقد جاری شود و تنها راضی بودن زن و مرد کافی نیست و برای اجرای صیغۀ عقد ازدواج رعایت اموری لازم است:
- ۱. ایجاب و قبول انجام شود؛
- ۲. موالات بین ایجاب و قبول رعایت شود؛
- ۳. بین ایجاب و قبول، مطابقت باشد؛
- ۴. عقد ازدواج، به امری که هنوز اتّفاق نیفتاده یا نامعلوم است، وابسته و معلّق نباشد؛
- ۵. شروع مدّت عقد از هنگام تحقّق آن و متّصل به عقد باشد (بنابر احتیاط واجب).
در ادامه، به توضیح این موارد پرداخته میشود.
۱. ایجاب و قبول انجام شود
ج۴، مسئله ۱۸۲ . صیغۀ عقد ازدواج که مرکّب از ایجاب و قبول است باید «به صورت لفظی» جاری شود[۱] و مجرّد رضایت قلبی طرفین بدون خواندن صیغۀ عقد ازدواج کافی نیست.[۲]
همچنین، بنابر احتیاط واجب اجرای صیغۀ عقد ازدواج با نوشتار یا اشارهای که معنای ایجاب و قبول را بفهماند برای غیر فرد لال یا گنگ کافی نیست؛
ج۴، مسئله ۱۸۳ . صیغۀ عقد ازدواج، بنابر احتیاط واجب باید به «عربی» خوانده شود؛
امّا فردی که نمیتواند به زبان عربی عقد را بخواند، اجرای آن به زبان غیر عربی – با رعایت سایر شرایط – توسط او کافی است و لازم نیست وکیل بگیرد؛
البتّه، باید الفاظ و عباراتی را بکار ببرد که معنای صیغۀ عربی – یعنی معنای «زَوَّجتُ» و «قَبِلْتُ» – را بفهماند؛ مثلاً ابتدا زن بگوید: «خودم را با مهریۀ پنج سکّۀ بهار آزادی به ازدواج دائم شما در آوردم» و بعد مرد بگوید: «این ازدواج را با مهر مذکور قبول کردم».
شایان ذکر است، اگر صیغۀ عقد طوری غلط خوانده شود که عرفاً ظهور در معنای مورد نظر نداشته باشد، عقد باطل است.
۲. موالات بین ایجاب و قبول رعایت شود
ج۴، مسئله ۱۸۴ . در صیغۀ عقد ازدواج بنابر احتیاط واجب، باید موالات بین ایجاب و قبول رعایت گردد و در این مورد موالات عرفی کافی است. بنابراین، اگر فاصله افتادن بین آن دو، به اندازهای باشد که عرفاً گفته شود این «قبول» مربوط به «ایجابی» است که قبل از آن واقع شده، اشکال ندارد.
۳. بین ایجاب و قبول، مطابقت باشد
ج۴، مسئله ۱۸۵ . در صیغۀ عقد ازدواج باید مضمون «ایجاب» و «قبول» از جهت مقدار و کیفیّت مهر و شرایطی که در ضمن عقد معیّن میشود، مطابقت داشته باشد؛
بنابراین اگر زوجه بگوید: «خودم را به ازدواج تو در آوردم با مهریّۀ ده سکّۀ طلای بهار آزادی» و زوج بگوید: «ازدواج را قبول کردم با مهریّۀ پنج سکّه طلا»، عقد مذکور صحیح نیست. همچنین، اگر زن در صیغۀ عقد ازدواج، سکونت در وطنش را شرط کند، ولی مرد ازدواج را بدون شرط مذکور قبول نماید، چنین عقدی باطل است.
۴. عقد، به امری که هنوز اتّفاق نیفتاده یا نامعلوم است، وابسته و معلّق نباشد
ج۴، مسئله ۱۸۶ . معلّق و وابسته بودن عقد ازدواج بر امری که هنگام عقد هنوز اتّفاق نیفتاده صحیح نیست و فرقی ندارد که هنگام عقد معلوم باشد که آن امر بعداً اتّفاق خواهد افتاد، مثل اینکه زن صیغۀ عقد ازدواج را این گونه بخواند: «زَوَّجْتُکَ نَفْسی إذا حَلَّ الشَّهْرُ القادِم؛ خودم را به ازدواج به تو درآوردم زمانی که ماه جدید فرارسد»، یا واقع شدن آن امر نامعلوم باشد مانند اینکه زن بگوید: «زَوَّجْتُکَ نَفْسی إنْ اشْتَرَیْتَ داراً؛ خودم را به ازدواج تو درآوردم، در صورتی که منزلی بخری».
ج۴، مسئله ۱۸۷ . مُعلّق و وابسته بودن عقد ازدواج بر امری که هنگام عقد معلوم نیست اتّفاق افتاده باشد، نیز صحیح نیست؛
مانند اینکه زن صیغۀ عقد ازدواج را این گونه بخواند: «زَوَّجْتُکَ نَفْسی إنْ کانَ قَدْ انْقَضَی الشَّهْرُ المُحَرَّم؛ خودم را به ازدواج تو درآوردم در صورتی که ماه محرّم تمام شده باشد» و این در حالی باشد که نمیدانند ماه محرّم تمام شده یا نه؛ ولی اگر بدانند که ماه محرّم تمام شده، اشکال ندارد.
همچنین، اگر عقد ازدواج وابسته به امری باشد که از شرایط شرعی صحیح بودن عقد محسوب میشود، اشکال ندارد، هرچند تحقّق آن در هنگام عقد نامعلوم باشد؛ مثل اینکه زن صیغۀ عقد ازدواج را این گونه بخواند «زَوَّجْتُکَ نَفْسی إنْ لَمْ تَکُنْ أَخی مِنَ الرَّضاعَة؛ خودم را به ازدواج تو درآوردم در صورتی که برادر رضاعی من نباشی».
۵. شروع مدّت عقد از هنگام تحقّق آن باشد (بنابر احتیاط واجب)
ج۴، مسئله ۱۸۸ . بنابر احتیاط لازم باید زمان شروع عقد از هنگام تحقّق آن و متّصل به عقد باشد. بنابراین، اگر صیغۀ عقد دائم خوانده شود ولی زمان شروع زوجیّت دائمی در آن مثلاً از اوّل ماه آینده قرار داده شود، صحیح بودن عقد محلّ اشکال است و مراعات مقتضای احتیاط در این مورد ترک نشود.
شرایط عاقد
ج۴، مسئله ۱۸۹ . کسی که صیغۀ عقد را جاری میکند باید دارای شرایط ذیل باشد:
- ۱. معنای صیغۀ عقد را – هرچند بهطور اجمالی- بداند؛
- ۲. هنگام اجرای صیغۀ عقد، قصد انشاء و ایجاد معنای آن را داشته باشد؛
- ۳. عاقل و بالغ باشد؛
- ۴. اگر عاقد غیر از زوجین باشد، باید وکیل آنها بوده یا از آنان اجازه داشته باشد یا ولیّ شرعی آنان محسوب شود.
- ۵. اگر عاقد وکیل زن و مرد، یا ولیّ شرعی آنان است، در موقع عقد، زوجین را معیّن کند؛
توضیح این موارد در مسائل بعد ذکر میگردد.
۱. معنای صیغۀ عقد را – هرچند بهطور اجمالی – بداند
ج۴، مسئله ۱۹۰ . اگر فردی که صیغۀ عقد را میخواند معنای آن را – هرچند بهطور اجمالی – بداند و قصد تحقّق آن معنا را داشته باشد، عقد صحیح است.
بنابراین، لازم نیست معنای تک تک کلماتی را که در عقد به کار میرود بداند، یا تشخیص دهد که فعل، فاعل، مفعول یا جارّ و مجرور بر طبق دستور زبان عربی کدام است.
۲. هنگام اجرای صیغۀ عقد قصد انشاء و ایجاد معنای آن را داشته باشد
ج۴، مسئله ۱۹۱ . فردی که صیغۀ عقد را میخواند باید قصد انشاء و ایجاد معنای آن و تحقّق زوجیّت را داشته باشد. بنابراین، اگر قصد جدّی نداشته و صیغۀ عقد را سهواً یا به شوخی بخواند کافی نیست.[۳]
۳. عاقل و بالغ باشد
ج۴، مسئله ۱۹۲ . فردی که صیغۀ عقد را میخواند باید عاقل و ممیّز باشد؛ در غیر این صورت عقد باطل است.
ج۴، مسئله ۱۹۳ . اگر فرد نابالغ ممیّز بدون اذن ولیّ شرعی خویش، با خواندن صیغۀ عقد، خود را به ازدواج فردی در آورد، عقد مذکور باطل است. همچنین، اگر عقد مذکور با اذن ولیّش باشد ولی انتخاب همسر، تعیین مهر و شرایط عقد به خودش واگذار شده باشد، چنین عقدی صحیح نیست.
امّا اگر امور مذکور را ولیّش عهدهدار شود و فرد نابالغ ممیّز را فقط وکیل در اجرای صیغۀ عقد نماید، صحیح بودن چنین عقدی محلّ اشکال است و مراعات مقتضای احتیاط در مورد آن ترک نشود؛
شایان ذکر است، احتیاط مذکور در جایی که نابالغ ممیّز، وکیل در اجرای صیغۀ عقد برای غیر خودش باشد نیز جاری میباشد.[۴]
۴. اگر عاقد غیر از زوجین است، وکیل یا ولیّ آنان بوده یا از آنها اجازه داشته باشد
ج۴، مسئله ۱۹۴ . اگر صیغۀ عقد را فردی غیر از زوجین یا وکیل یا ولیّ شرعی آنان بخواند و وی برای خواندن عقد از آنان اذن و اجازه هم نداشته باشد، عقد مذکور «عقد فضولی» محسوب میشود.
بنابراین، اگر بعد از عقد – هرچند با گذشت مدّت زیاد – زوجین یا ولیّ شرعی آنان، نسبت به عقدی که انجام شده ابراز رضایت نموده و آن را اجازه دهند، عقد صحیح است، وگرنه باطل میباشد.
شایان ذکر است، رضایت قلبی نسبت به عقد فضولی بدون آنکه با گفتار یا انجام عملی ابراز شود، کافی نیست.
ج۴، مسئله ۱۹۵ . اگر زن مردی را وکیل کند که به مدّت مشخّص و مبلغ معیّنی به عنوان مهریّه، او را برای خود عقد موقّت نماید، چنانچه مرد او را به عقد دائم خویش در آورد، یا به غیر از مدّت یا مبلغی که معیّن شده او را عقد کند، عقد مذکور فضولی محسوب میگردد؛
بنابراین، چنانچه زن بعداً آن را اجازه دهد، عقد صحیح است، وگرنه باطل میباشد.
ج۴، مسئله ۱۹۶ . اگر عقد ازدواجی به صورت فضولی برای شخصی منعقد شود تا زمانی که آن شخص عقد مذکور را اجازه یا رد نکرده، چنین عقدی برای طرف دیگر (که اصیل نامیده میشود)[۵] اثری ندارد.
بنابراین، اگر طرف اصیل، زن باشد در زمانی که هنوز شخص مذکور عقد را اجازه نداده و رد هم نکرده، میتواند با مرد دیگری ازدواج نماید.
همچنین، اگر عقد ازدواج به صورت فضولی واقع شود و بعد از آن فردی که عقد از طرف وی فضولی واقع شده یا ولیّ شرعی او، به آن رضایت نداده و عقد را رد نماید، ولی بعد از رد کردن پشیمان شده و آن را اجازه دهد، صحیح بودن عقد مذکور محلّ اشکال است و مراعات مقتضای احتیاط در این مورد ترک نشود.[۶]
ج۴، مسئله ۱۹۷ . اجرای صیغۀ عقد ازدواج میتواند توسط هر یک از افراد ذیل انجام شود:
هر یک از زن و مرد، خودشان عبارت مربوط به خود (ایجاب و قبول) را بخوانند.
هر یک از زن و مرد، شخص دیگری را برای خواندن عقد وکیل کنند (یک نفر از طرف زن و یک نفر از طرف مرد).
زن و مرد، یک نفر را برای خواندن عقد وکیل کنند (یک نفر از طرف هر دو).
مرد وکیل شود تا از طرف زن عقد را بخواند.
زن برای خواندن عقد از طرف مرد وکیل شود.
البتّه، احتیاط مستحب آن است که صیغۀ عقد (ایجاب و قبول) توسط دو نفر اجرا شود؛ نه یک نفر.
ج۴، مسئله ۱۹۸ . زن و مرد تا اطمینان نکنند وکیل آنها صیغۀ عقد ازدواج را خوانده، نمیتوانند به یکدیگر نگاه محرمانه نمایند یا سایر آثار زوجیّت را جاری سازند.
بنابراین، گمان به اینکه وکیل صیغۀ عقد را خوانده، کافی نیست؛ بلکه اگر وکیل بگوید: «صیغۀ عقدرا خواندهام»، ولی اطمینان به گفته او نباشد، اکتفا کردن به کلام وی، محلّ اشکال است و مراعات مقتضای احتیاط در این مورد ترک نشود؛[۷]
البتّه، اگر اطمینان داشته باشند وکیل صیغۀ عقد را خوانده و شک در صحیح خواندن آن باشد، میتوانند بنا را بر صحیح بودن بگذارند.
۵. اگرعاقد وکیل زن و مرد، یا ولیّ شرعی آنان است، در موقع عقد زوجین را معیّن کند.
ج۴، مسئله ۱۹۹ . اگر وکیل زن و شوهر یا ولیّ شرعی آنان صیغۀ عقد را میخواند، باید در موقع عقد، زوجین را – هرچند در نیّت خود – معیّن کند؛
پس مثلاً پدری که چند دختر دارد و میخواهد یکی از آنان را به عقد شخصی درآورد، باید با بیان اسم دختر مورد نظر یا اشاره به او یا شیوۀ دیگری، وی را معیّن نماید و اگر بدون تعیین دختر بگوید: «زَوَّجْتُکَ إِحْدی بَناتی» (یکی از دخترانم را همسرِ تو نمودم) و طرف مقابل بگوید: «قَبِلْتُ» (قبول کردم)، چون در موقع عقد دختر معیّن نشده، عقد باطل است.
آداب عقد ازدواج
ج۴، مسئله ۲۰۰ . مستحب است در هنگام خواندن صیغۀ عقد ازدواج دائم موارد ذیل رعایت گردد:
- ۱. حضور دو نفر شاهد عادل مرد؛
- ۲. آشکار نمودن عقد؛
- ۳. خواندن صیغۀ عقد در شب؛
- ۴. خواندن خطبه قبل از اجرای صیغۀ عقد؛ مناسب است خطبه مشتمل بر حمد خداوند متعال و ذکر شهادتین و صلوات بر محمّد و آل محمّد و وصیّت به تقوی و دعا برای زوجین باشد؛ برای نمونه دو خطبه که در کتب روایی و آدابی نقل شده ذکر میشود:
الف. «الْحَمْدُ لِلهِ الَّذی حَمِدَ فی الْکِتَابِ نَفْسَهُ وَافْتَتَحَ بِالْحَمْدِ کِتَابَهُ وَجَعَلَهُ أَوَّلَ مَحَلِّ نِعْمَتِهِ وَآخِرَ جَزَاءِ أَهْلِ طَاعَتِهِ وَصَلَّى اللَّهُ عَلى مُحَمَّدٍ خَیْرِ بَریَّتِهِ وَعَلى آلِهِ أَئِمَّةِ الرَّحْمَةِ وَمَعَادِنِ الحِکْمَةِ وَالْحَمْدُ لِلهِ الَّذی کَانَ فی نَبَئِهِ الصَّادِقِ وَکِتَابِهِ النَّاطِقِ أَنَّ مِنْ أَحَقِّ الْأَسْبَابِ بِالصِّلَةِ وَأَوْلَى الْأُمُورِ بِالتَّقْدِمَةِ سَبَباً أَوْجَبَ نَسَباً وَأَمْراً أَعْقَبَ حَسَباً فَقَالَ جَلَّ ثَنَاؤُهُ: وَهُوَ الَّذی خَلَقَ مِنَ الْماءِ بَشَراً فَجَعَلَهُ نَسَباً وَصِهْراً وَکانَ رَبُّکَ قَدیراً وَقَالَ: وَأَنْکِحُوا الْأَیامى مِنْکُمْ وَالصَّالِحینَ مِنْ عِبادِکُمْ وَإِمائِکُمْ إِنْ یَکُونُوا فُقَراءَ یُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَاللَّهُ واسِعٌ عَلیمٌ.
وَلَوْ لَمْ یَکُنْ فی الْمُنَاکَحَةِ وَالْمُصَاهَرَةِ آیَةٌ مُحْکَمَةٌ مُنْزَلَةٌ وَلَا سُنَّةٌ مُتَّبَعَةٌ لَکَانَ فیمَا جَعَلَ اللَّهُ فیهَا مِنْ بِرِّ الْقَریبِ وَتَأَلُّفِ الْبَعیدِ مَا رَغِبَ فیهِ الْعَاقِلُ اللَّبیبُ وَسَارَعَ إِلَیْهِ الْمُوَفَّقُ الْمُصیبُ فَأَوْلَى النَّاسِ بِاللَّهِ مَنِ اتَّبَعَ أَمْرَهُ وَأَنْفَذَ حُکْمَهُ وَأَمْضى قَضَاءَهُ وَرَضیَ جَزَاءَهُ، وَنَحْنُ نَسْأَلُ اللَّهَ تَعَالى أَنْ یُنْجِزَ لَنَا وَلَکُمْ عَلَى أَوْفَقِ الْأُمُور».[۸]
ب. «الْحَمْدُ لِلهِ إِقْرَاراً بِنِعْمَتِهِ وَلَا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ إِخْلَاصاً بِوَحْدَانیَّتِهِ وَصَلَّى اللَّهُ عَلى مُحَمَّدٍ سَیِّدِ بَریَّتِهِ وَعَلَى الْأَصْفیَاءِ مِنْ عِتْرَتِهِ؛ أَمَّا بَعْدُ فَقَدْ کَانَ مِنْ فَضْلِ اللَّهِ عَلَى الْأَنَامِ أَنْ أَغْنَاهُمْ بِالْحَلَالِ عَنِ الْحَرَامِ فَقَالَ سُبْحَانَهُ: وَأَنْکِحُوا الْأَیامی مِنْکُمْ وَالصَّالِحینَ مِنْ عِبادِکُمْ وَإِمائِکُمْ إِنْ یَکُونُوا فُقَراءَ یُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَاللَّهُ واسِعٌ عَلیم».[۹]
ج۴، مسئله ۲۰۱ . خواندن صیغۀ عقد ازدواج در اوقات «قمر در عقرب» یا زمانی که «ماه در مُحاق»[۱۰] است و نیز زمان گرمی هوا، مکروه شمرده شده است.
ج۴، مسئله ۲۰۲ . حضور دو مرد عادل به عنوان شاهد و همچنین پاک بودن زن از خون حیض و نفاس (که برای صحّت طلاق شرط است)، در مورد ازدواج و خواندن عقد – چه دائم و چه موقّت – لازم نیست.
ج۴، مسئله ۲۰۳ . گرفتن اجرت برای خواندن عقد ازدواج یا صیغۀ طلاق جایز است، ولی در مورد یاد دادن صیغۀ ازدواج یا طلاق حکمی که در مسألۀ «۵۵۲» ذکر شده، جاری میشود.
کیفیّت خواندن صیغۀ عقد دائم
ج۴، مسئله ۲۰۴ . اگر زن و مرد بخواهند «خودشان» صیغۀ عقد دائم[۱۱] را بخوانند باید با رعایت شرایطی که در مسائل قبل بیان شد، پس از تعیین مهریّه:
ابتدا زن خطاب به مرد بگوید: «زَوَّجْتُکَ نَفْسی عَلَی المَهْرِ الْمَعْلُومِ»[۱۲] یعنی «خود را همسر تو نمودم به مهری که معیّن شده»؛
پس از آن، بدون فاصلۀ قابل توجّه[۱۳] مرد بگوید: «قَبِلْتُ التَّزْویجَ عَلَی المَهْرِ الْمَعْلُومِ» یعنی «قبول کردم ازدواج را با مهر معلوم».[۱۴]
یا اینکه زن بگوید: «أَنْکَحْتُکَ نَفْسی عَلَی المَهْرِ الْمَعْلُومِ»؛[۱۵]
سپس مرد بگوید: «قَبِلْتُ النِّکاحَ عَلَی المَهْرِ الْمَعْلُومِ».
ج۴، مسئله ۲۰۵ . اگر زن و مرد بخواهند خودشان صیغۀ عقد دائم را بخوانند، جایز است ابتدا مرد خطاب به زن بگوید: «زَوَّجْتُکِ نَفْسی عَلَی المَهْرِ الْمَعْلُومِ»[۱۶] پس از آن بدون فاصلۀ قابل توجّه زن بگوید: «قَبِلْتُ التَّزْویجَ عَلَی المَهْرِ الْمَعْلُومِ»؛
البتّه، احتیاط مستحب است که صیغۀ ازدواج را به شیوهای که در مسأله قبل ذکر شد، بخوانند.
ج۴، مسئله ۲۰۶ . اگر زن و مرد، «دو نفر را وکیل کنند» که از طرف آنان صیغۀ عقد ازدواج را بخوانند، چنانچه مثلاً اسم مرد «محمّد» و اسم زن «فاطمه» باشد، باید با رعایت شرایطی که در مسائل قبل بیان شد، پس از تعیین مهریّه:
ابتدا وکیل زن خطاب به وکیل مرد بگوید: «زَوَّجْتُ مُوَکِّلَتی فاطِمَةَ مُوَکِّلَکَ مُحَمّداً عَلَی المَهْرِ المَعْلُومِ»؛[۱۷] سپس بدون فاصلۀ قابل توجّه، وکیل مرد بگوید: «قَبِلْتُ التَّزْویجَ لِمُوَکِّلی مُحَمّدٍ عَلَی المَهْرِ الْمَعْلُومِ».
یا اینکه وکیل زن بگوید: «أَنْکَحْتُ مُوَکِّلَتی فاطِمَةَ مُوَکِّلَکَ مُحَمَّداً عَلَی المَهْرِ المَعْلُومِ»؛[۱۸] سپس وکیل مرد بگوید: «قَبِلْتُ النِّکاحَ لِمُوَکِّلی مُحَمَّدٍ عَلَی المَهْرِ الْمَعْلُومِ».
ج۴، مسئله ۲۰۷ . اگر زن و مرد «یک نفر را وکیل نمایند» که از طرف آنها صیغۀ عقد ازدواج را بخواند، چنانچه مثلاً اسم مرد «محمّد» و اسم زن «فاطمه» باشد، باید با رعایت شرایطی که در مسائل قبل بیان شد، پس از تعیین مهریّه:
وکیل بگوید: «زَوَّجْتُ مُوَکِّلَتی فاطِمَةَ مُوَکِّلی مُحَمّداً عَلَی المَهْرِ المَعْلُومِ»؛[۲۹] سپس بدون فاصلۀ قابل توجّه بگوید: «قَبِلْتُ التَّزْویجَ لِمُوَکِّلی مُحَمّدٍ عَلَی المَهْرِ الْمَعْلُومِ».
یا اینکه بگوید: «أَنْکَحْتُ مُوَکِّلَتی فاطِمَةَ مُوَکِّلی مُحَمَّداً عَلَی المَهْرِ المَعْلُومِ»؛[۲۰] سپس بگوید: «قَبِلْتُ النِّکاحَ لِمُوَکِّلی مُحَمَّدٍ عَلَی المَهْرِ الْمَعْلُومِ».
شایان ذکر است، بنابر احتیاط لازم وکیل در این مورد به خواندن صیغۀ ایجاب اکتفا نکند و صیغۀ قبول را هم – که در متن فوق ذکر شد – بخواند.
ج۴، مسئله ۲۰۸ . اگر «مرد بخواهد زنی را به عقد دائم خویش» در آورد، و زن – مثلاً با نام «فاطمه» – وی را وکیل در اجرای صیغۀ عقد ازدواج نماید، باید با رعایت شرایطی که در مسائل قبل بیان شد و بعد از معیّن نمودن مهریّه:
ابتدا بگوید: «زَوَّجْتُ مُوَکِّلَتی فاطِمَةَ بِنَفْسی عَلَی المَهْرِ المَعْلُومِ»؛[۲۱] سپس بدون فاصلۀ قابل توجّه، خود بگوید: «قَبِلْتُ التَّزْویجَ عَلَی المَهْرِ الْمَعْلُومِ».
یا اینکه بگوید: «أَنْکَحْتُ مُوَکِّلَتی فاطِمَةَ لِنَفْسی عَلَی المَهْرِ المَعْلُومِ»؛[۲۲] سپس بگوید: «قَبِلْتُ النِّکاحَ عَلَی المَهْرِ الْمَعْلُومِ».
شایان ذکر است، بنابر احتیاط لازم وکیل (مرد) در این مورد به خواندن صیغۀ ایجاب اکتفا نکند و همان طور که در متن فوق نیز ذکر شد، صیغۀ قبول را هم بخواند.
ج۴، مسئله ۲۰۹ . اگر «زن بخواهد خود را به عقد دائم مردی» در آورد و مرد – مثلاً با نام «محمّد» – وی را وکیل در اجرای صیغۀ عقد ازدواج نماید، باید با رعایت شرایطی که در مسائل قبل بیان شد و بعد از معیّن نمودن مهریّه:
ابتدا بگوید: «زَوَّجْتُ نَفْسی بِمُوَکِّلی مُحَمَّدٍ عَلَی المَهْرِ المَعْلُومِ»؛[۲۳] سپس بدون فاصلۀ قابل توجّه، خود بگوید: «قَبِلْتُ التَّزْویجَ لِمُوَکِّلی مُحَمَّدٍ عَلَی المَهْرِ الْمَعْلُومِ».
یا اینکه بگوید: «أَنْکَحْتُ نَفْسی لِمُوَکِّلی مُحَمَّدٍ عَلَی المَهْرِ المَعْلُومِ»؛[۲۴] سپس بگوید: «قَبِلْتُ النِّکاحَ لِمُوَکِّلی مُحَمَّدٍ عَلَی المَهْرِ الْمَعْلُومِ».
شایان ذکر است، بنابر احتیاط لازم وکیل (زن) در این مورد به خواندن صیغۀ ایجاب اکتفا نکند و همان طور که در متن فوق نیز ذکر شد، صیغۀ قبول را هم بخواند.
شروط ضمن عقد ازدواج
ج۴، مسئله ۲۱۰ . زوج یا زوجه میتوانند در ضمن عقد ازدواج، انجام هر عمل حلال و مشروعی را بر عهدۀ طرف مقابل شرط نمایند؛ البتّه آنچه شرط میشود باید ویژگیهایی که در جلد سوّم مبحث «بعضی از احکام مربوط به شرط»، مسائل «۲۹۸ تا ۳۰۸» بیان شد را داشته باشد.
بنابراین؛ اگر زوج در ضمن عقد ازدواج شرط نماید که زوجه کارهایی را که انجام آن توسط بانوان متعارف است به عهده گیرد یا زوجه در ضمن عقد ازدواج شرط نماید که زوج محلّ سکونت در زندگی مشترکشان را وطن زوجه قرار دهد، عمل به چنین شرایطی واجب است و میتوان طرف مقابل را بر انجام آن الزام نمود؛[۲۵]
البتّه، تخلّف از آن یا تعذّر از انجام آن، موجب حقّ فسخ برای طرف مقابل نمیشود.[۲۶]
ج۴، مسئله ۲۱۱ . اگر زوجه در ضمن عقد ازدواج شرط نماید که زوج تا مدّت معیّنی یا مطلقاً با وی نزدیکی نکند، چنین شرطی صحیح است، هرچند ازدواج دائم باشد و چنانچه زوج با شرط مذکور مخالفت کند، مرتکب حرام شده، ولی حکم زنا را ندارد.
شایان ذکر است، اگر زوجه بعداً به نزدیکی رضایت دهد، این کار برای زوج جایز و حلال میباشد.
ج۴، مسئله ۲۱۲ . اگر زوجه در ضمن عقد ازدواج شرط کند که زوج بدون اجازۀ وی اقدام به ازدواج مجدّد ننماید، بر زوج واجب است به شرط مذکور عمل نماید؛ چه اینکه شرط ازدواج نکردن مربوط به ازدواج دائم باشد یا موقّت و یا هر دو؛
البتّه، در صورت اقدام زوج بر ازدواج مجدّد – هرچند مرتکب گناه شده – ولی عقد ازدواج مجدّد، صحیح محسوب میشود.
ج۴، مسئله ۲۱۳ . اگر در ضمن عقد ازدواج شرطی شود که خلاف مقتضای عقد محسوب شود، مانند اینکه زوجه در ازدواج موقّت با زوج شرط نماید زوج حقّ هیچ گونه استمتاعی را نداشته باشد،[۲۷] عقد ازدواج و شرط ضمن آن، هر دو باطل میباشد.
ج۴، مسئله ۲۱۴ . اگر در ضمن عقد ازدواج انجام عملی شرط شود که خلاف شرع باشد، مانند اینکه زوجه شرط نماید که زوج نفقه و سایر حقوق شرعی همسر دائمی دیگرش را نپردازد یا حقّ طلاق[۲۸] با زوجه باشد، شرط مذکور باطل است، ولی اصل عقد ازدواج صحیح میباشد.
ج۴، مسئله ۲۱۵ . برای آنکه شروط ضمن عقد به صورت صحیح واقع شود، باید زوجین در هنگام عقد از مفاد آن مطّلع باشند؛ البتّه، اگر عقد ازدواج توسط وکیل زوجین خوانده میشود و وی وکیل باشد عقد را مثلاً با شرایط موجود در قبالۀ ازدواج بخواند، اطلاع وکیل از مفاد شرایط کافی است و لازم نیست زوجین از مفاد آن مطّلع باشند.
شایان ذکر است، چنانچه زوجین از مفاد شرایط مطّلع باشند و وکیل بدون اطلاع از آن مفاد، عقد را با همان شرایط بخواند، مثل آنکه در ادامه جملات صیغۀ عقد بگوید: «عَلَی الشَّرائِطِ المَعْلُومَة» کافی است.
ج۴، مسئله ۲۱۶ . زوج یا زوجه نمیتوانند در ضمن عقد ازدواج – دائم یا موقّت – برای خویش حقّ فسخ عقد ازدواج را شرط نمایند و اگر چنین امری را شرط کنند، شرط مذکور باطل است، ولی عقد ازدواج صحیح میباشد.
[۲] . بنابراین، «ازدواج سفید یا سپید» یا «ازدواج کامن لا» (یا ازدواج با اسامی و عناوین عرفی دیگر) که بدون «عقد ازدواج و نکاح» صورت میپذیرد و طرفین با مجرّد رضایت قلبی، اقدام به همباشی با یکدیگر همراه با روابط جنسی یا بدون آن مینمایند، صورت شرعی ندارد.
[۳] . همین طور اگر قصدش از خواندن صیغۀ عقد، معنای خبری (یعنی خبر دادن از وقوع امری در گذشته) باشد، کافی نیست.
[۴] . بنابراین، اگر طرفین قصد جدا شدن از هم را ندارند، بنابر احتیاط واجب به چنین عقدی اکتفا نکرده و دوباره با رعایت شرایط، صیغۀ عقد را اجرا نمایند، امّا اگر قصد جدایی داشته باشند، بنابر احتیاط واجب – با رعایت شرایط – اقدام به اجرای صیغۀ طلاق در عقد دائم و بخشش مدّت باقیمانده در عقد موقّت نمایند. البتّه، چنانچه عقد، دائم و زوج بچۀ نابالغ باشد، طلاق باید توسط خود زوج بعد از بلوغ و رشد صورت گیرد و ولیّش ولایت در اجرای صیغۀ طلاق ندارد و در صورتی که عقد موقّت بوده، ولیّ شرعی میتواند – با رعایت شرایط – اقدام به بخشش مدّت باقیمانده از عقد نماید.
[۵] یعنی طرفی که ایجاب یا قبول عقد از جانب خودِ وی یا وکیل یا ولیّش انجام شده و از طرف او، فضولی واقع نشده است.
[۶] به مسألۀ «۶۴» مراجعه شود.
[۷] همان.
[۸] . طبرسى، حسن بن فضل، مکارم الأخلاق، ص۲۰۶.
[۹] . همان.
[۱۰] . ایّام ماه در مُحاق، غالباً در ماههای قمری ۳۰ روزه، سه شب آخر ماه و در ماههای قمری ۲۹ روزه، دو شب آخر ماه میباشد.
[۱۱] . کیفیّت خواندن صیغۀ «عقد موقّت»، در فصل «عقد موقّت» خواهد آمد.
[۱۲] . یا بگوید «زَوَّجْتُ نَفْسی بِکَ عَلَی المَهْرِ الْمَعْلُومِ» یا «زَوَّجْتُ نَفْسی مِنْکَ عَلَی المَهْرِ الْمَعْلُومِ».
[۱۳] . منظور از «بدون فاصلۀ قابل توجّه» در این مسأله و مسائل بعد، رعایت موالات است که توضیح آن در مسألۀ «۱۸۴» ذکر شد.
[۱۴] . البتّه میتوان به عبارت «قَبِلْتُ» یا «قَبِلْتُ التَّزْویجَ» نیز اکتفا نمود.
[۱۵] . یا بگوید: «أَنْکَحْتُ نَفْسی لَکَ عَلَی المَهْرِ الْمَعْلُومِ» یا «أَنْکَحْتُ نَفْسی مِنْکَ عَلَی المَهْرِ الْمَعْلُومِ».
[۱۶] . ضمیر «کاف» در عبارت «زَوَّجْتُک… » به کسره قرائت میشود.
[۱۷] . یا بگوید: «زَوَّجْتُ مُوَکِّلَکَ مُحَمَّداً مُوَکِّلَتی فاطِمَةَ عَلَی المَهْرِ المَعْلُوم» یا «زَوَّجْتُ مُوَکِّلَتی فاطِمَةَ بِمُوَکِّلِکَ مُحَمَّدٍ عَلَی المَهْرِ المَعْلُومِ» یا «زَوَّجْتُ مُوَکِّلَتی فاطِمَةَ مِنْ مُوَکِّلِکَ مُحَمَّدٍ عَلَی المَهْرِ المَعْلُومِ».
[۱۸] . یا بگوید: «أَنْکَحْتُ مُوَکِّلَکَ مُحَمَّداً مُوَکِّلَتی فاطِمَةَ عَلَی المَهْرِ المَعْلُوم» یا «أَنْکَحْتُ مُوَکِّلَتی فاطِمَةَ لِمُوَکِّلِکَ مُحَمَّدٍ عَلَی المَهْرِ المَعْلُومِ» یا «أَنْکَحْتُ مُوَکِّلَتی فاطِمَةَ مِنْ مُوَکِّلِکَ مُحَمَّدٍ عَلَی المَهْرِ المَعْلُومِ».
[۱۹] . یا بگوید: «زَوَّجْتُ مُوَکِّلی مُحَمَّداً مُوَکِّلَتی فاطِمَةَ عَلَی المَهْرِ المَعْلُوم» یا «زَوَّجْتُ مُوَکِّلَتی فاطِمَةَ بِمُوَکِّلی مُحَمَّدٍ عَلَی المَهْرِ المَعْلُومِ» یا «زَوَّجْتُ مُوَکِّلَتی فاطِمَةَ مِنْ مُوَکِّلی مُحَمَّدٍ عَلَی المَهْرِ المَعْلُومِ».
[۲۰] . یا بگوید: «أَنْکَحْتُ مُوَکِّلی مُحَمَّداً مُوَکِّلَتی فاطِمَةَ عَلَی المَهْرِ المَعْلُوم» یا «أَنْکَحْتُ مُوَکِّلَتی فاطِمَةَ لِمُوَکِّلی مُحَمَّدٍ عَلَی المَهْرِ المَعْلُومِ» یا «أَنْکَحْتُ مُوَکِّلَتی فاطِمَةَ مِنْ مُوَکِّلی مُحَمَّدٍ عَلَی المَهْرِ المَعْلُومِ».
[۲۱] . یا بگوید: «زَوَّجْتُ مُوَکِّلَتی فاطِمَةَ مِنْ نَفْسی عَلَی المَهْرِ المَعْلُومِ».
[۲۲] . یا بگوید: «أَنْکَحْتُ مُوَکِّلَتی فاطِمَةَ مِنْ نَفْسی عَلَی المَهْرِ المَعْلُومِ».
[۲۳] . یا بگوید: «زَوَّجْتُ نَفْسی مِنْ مُوَکِّلی مُحَمَّدٍ عَلَی المَهْرِ المَعْلُومِ».
[۲۴] . یا بگوید: «أَنْکَحْتُ نَفْسی مِنْ مُوَکِّلی مُحَمَّدٍ عَلَی المَهْرِ المَعْلُومِ».
[۲۵] . همین طور، اگر در ضمن عقد ازدواج شرط شود که چنانچه زوج همسرش را طلاق دهد، باید مثلاً نصف دارایی خود را که در ایّام زناشویی به دست آورده و در هنگام طلاق موجود است یا معادل آن را بهطور مجّانی به همسرش تملیک نماید، شرط مذکور صحیح است و باید مطابق آن عمل شود.
[۲۶] . البتّه، فرد در صورت دارا بودن «خیار عیب» یا «خیار تدلیس» میتواند عقد ازدواج را فسخ نماید. توضیح آنها، در فصل «فسخ ازدواج» ذکر میشود.
[۲۷] . مثل آنکه هدف از ازدواج تنها حصول محرمیّت باشد و بخواهند با چنین شرطی، زمینۀ استمتاعات جنسی را مطلقاً از بین ببرند.
[۲۸] . اگر زوجه بخواهد حق داشته باشد خود بدون هماهنگی با زوج، اقدام به طلاق خویش از طرف وی نماید، میتواند از شرط وکالت در ضمن عقد با توضیحی که در جلد سوّم، فصل «وکالت»، مسألۀ «۱۱۸۳» بیان شد، استفاده کند. همچنین، برای توضیح بیشتر در مورد حقّ طلاق به مسألۀ «۶۵۲» رجوع شود.