[۲۱۷] [۲۱۸] [۲۱۹] [۲۲۰] [۲۲۱] [۲۲۲] [۲۲۳] [۲۲۴] [۲۲۵] [۲۲۶] [۲۲۷] [۲۲۸] [۲۲۹] [۲۳۰] [۲۳۱] [۲۳۲] [۲۳۳] [۲۳۴] [۲۳۵] [۲۳۶] [۲۳۷] [۲۳۸] [۲۳۹] [۲۴۰] [۲۴۱] [۲۴۲] [۲۴۳] [۲۴۴] [۲۴۵] [۲۴۶] [۲۴۷] [۲۴۸] [۲۴۹] [۲۵۰] [۲۵۱] [۲۵۲] [۲۵۳] [۲۵۴] [۲۵۵] [۲۵۶] [۲۵۷] [۲۵۸]
تعریف مهریه[۱]
ج۴، مسئله ۲۱۷ . «مَهر» یا «مَهریه»[۲] که به آن «صِداق»[۳] یا «کابین» نیز گفته میشود مالی است که زن به سبب ازدواج مستحقّ دریافت آن میگردد؛
البتّه، گاه بدون اینکه ازدواج صورت گرفته باشد به جهت انجام نزدیکی با زن یا آنچه در حکم نزدیکی است،[۴] پرداخت مهریه بر مرد ثابت میشود که توضیح موارد فوق در مسائل بعد ذکر میشود.
نوع مهریه و شرایط آن
ج۴، مسئله ۲۱۸ . مهریه که کیفیّت تعیین آن در مسائل بعد ذکر میشود، صورتهای مختلفی دارد، از جمله موارد ذیل:
- ۱. عین؛ مانند خانه یا باغ یا زمین معیّن و موجود.
- ۲. دین؛ مثل تعداد معیّنی سکّۀ بهار آزادی در ذمّۀ زوج.
- ۳. منفعت؛ مثل منافع خانه یا باغ یا وسیلۀ نقلیۀ معیّن.
- ۴. عمل (کار و خدمت)؛ مانند تعلیم قرآن کریم یا آموزش حرفه یا هنر خاص.
- ۵. حقّ مالی قابل نقل و انتقال؛ مانند حقّ التحجیر و سرقفلی مغازه.[۵]
ج۴، مسئله ۲۱۹ . مالی که به عنوان مهریه قرار داده میشود،[۶] باید شرایطی داشته باشد که از جمله آنها موارد ذیل میباشد:
– از نظر شرعی مالک شدن مسلمان نسبت به آن صحیح باشد؛
بنابراین، شراب، خوک، وسائل مخصوص قمار و مانند آن نمیتواند به عنوان مهر قرار گیرد.
– بنابر احتیاط لازم عرفاً ارزش مالی داشته باشد؛ پس قرار دادن اشیای بیارزش مانند یک دانه گندم یا یک برگ درخت به عنوان مهریه، بنابر احتیاط لازم صحیح نیست.
– مبهم یا نامعیّن نباشد. بنابراین، اگر یکی از دو شیء – مثلاً منزل یا ماشین – بدون تعیین آن، مهر قرار داده شود صحیح نیست.
مقدار مهریه و تعیین آن
ج۴، مسئله ۲۲۰ . تعیین مهریۀ ازدواج، با توافق زوجین در هنگام عقد صورت میگیرد و اگر مهریه در هنگام عقد معیّن نشده باشد، حکم آن از مسائل بعد فهمیده میشود.
ج۴، مسئله ۲۲۱ . زوجین در ضمن عقد ازدواج به هر مقدار از مهر که رضایت دهند، با رعایت شرایط گذشته صحیح است، چه کم باشد چه زیاد؛ ولی مستحب است که مهر در عقد دائم از مقدار «مهر السُنّه» که «۵۰۰ درهم» است، بیشتر نباشد.[۷]
شایان ذکر است، بنا بر نظر مشهور، وزن درهم معادل ۶/۱۲ نخود سکّۀ نقره است که تقریباً ۴۱۹/۲ گرم میباشد، بر این اساس ۵۰۰ درهم معادل ۵/۱۲۰۹ گرم (یک کیلو و دویست و نه و نیم گرم) می باشد.[۸]
ج۴، مسئله ۲۲۲ . اگر زوج در عقد دائم، مهریۀ همسرش را یکی از دو شیء، مثلاً خانه یا مغازه قرار دهد یا بردن به یکی از دو سفر مثلاً کربلا یا عمره را به عنوان مهر قرار دهد، ولی مشخّص نباشد کدام یک از آن دو شیء یا دو سفر مهر قرار داده شده است، مهریه باطل، ولی اصل عقد صحیح میباشد.
در فرض فوق، اگر نزدیکی[۹] انجام شود، زوج باید مهر آن زن را مطابق مهر زنانی که مثل او هستند بدهد (که به آن مهر المثل گویند)،[۱۰] مگر اینکه قیمت مهر المثل بیشتر از کمقیمتترین آن دو شیء یا دو عمل باشد، که در این صورت باید زوجین نسبت به مقدار تفاوت قیمت مهر المثل و آن شیء یا عمل کمارزشتر، با هم مصالحه نمایند.
ج۴، مسئله ۲۲۳ . اگر عقد دائم بدون مهریه واقع شود، عقد صحیح است، هرچند تصریح کرده باشند که ازدواج بدون مهریه باشد و در این صورت مقدار مهریهای که بر زوج ثابت میگردد، از مسائل بعد فهمیده میشود.
ج۴، مسئله ۲۲۴ . اگر عقد دائم بدون مهریه واقع شود، زوجین میتوانند تا قبل از انجام نزدیکی با توافق یکدیگر مهریه را تعیین کنند و در این صورت مهریۀ تعیین شده، حکم مهریهای را دارد که در هنگام عقد معیّن شده است.
ج۴، مسئله ۲۲۵ . اگر عقد دائم بدون مهریه واقع شود و زوجین تا قبل از انجام نزدیکی مهریهای را با توافق یکدیگر تعیین نکنند، با انجام نزدیکی، مهر المثل بر عهدۀ زوج ثابت میشود.[۱۱]
ج۴، مسئله ۲۲۶ . اگر عقد ازدواج دائم بدون مهریه واقع شود و زوجین پس از عقد نیز با توافق یکدیگر مهریهای تعیین نکنند، تا قبل از دخول، زوجه استحقاق هیچ مهریهای ندارد؛
البتّه، اگر قبل از دخول طلاق واقع شود، پرداخت مالی (چیزی که دارای ارزش مالی است) بر حسب وضعیّت مالی زوج – از نظر دارایی یا تنگدستی – بر عهدۀ وی ثابت میگردد که به آن «مُتْعَه» گفته مىشود؛
ولی چنانچه یکی از آن دو قبل از دخول بمیرند یا ازدواج دائم آن دو به سبب امری غیر از طلاق (مانند ارتداد یا فسخ در موارد عیوب خاص) قبل از نزدیکی به هم بخورد، نه مهریه بر عهدۀ زوج ثابت میشود و نه مُتْعَه.
ج۴، مسئله ۲۲۷ . اگر در عقد دائم تعیین مهریه به یکی از زوجین واگذار شود، مثلاً زن هنگام خواندن صیغۀ عقد دائم بگوید: «زَوَّجْتُکَ نَفْسی عَلى ما تَحْکُمُ» یعنی «خودم را به ازدواج تو درآوردم با مهری که تو مشخّص کنی» یا زن بگوید: «زَوَّجْتُکَ نَفْسی عَلى ما أَحْکُمُ مِنَ الْمَهْرِ» یعنی «خودم را به ازدواج تو درآوردم با مهری که خودم مشخّص کنم»، و مرد هم بگوید: «قَبِلْتُ»، عقد و مهر هر دو صحیح است؛
البتّه، در تعیین آن باید آنچه در مسألۀ بعد ذکر میشود، رعایت گردد.
ج۴، مسئله ۲۲۸ . اگر تعیین مهریه با توضیحات مسألۀ قبل به زوج واگذار شود، وی میتواند هر آنچه را مالیّت (ارزش مالی) دارد – کم باشد یا زیاد – به عنوان مهریه قرار دهد؛
البتّه، چنانچه مقدار حداقلّی در هنگام واگذاری تعیین مهریه به زوج لحاظ شده، نمیتواند کمتر از آن را به عنوان مهریه قرار دهد؛ چه اینکه آن مقدار حدّاقل را زوجین تعیین کرده باشند یا اینکه بر اساس ارتکاز عرفی لحاظ شده باشد.[۱۲]
ج۴، مسئله ۲۲۹ . اگر تعیین مهریه با توضیحات مسألۀ «۲۲۷» به زوجه واگذار شود، وی بنابر احتیاط واجب نمیتواند بیشتر از مهر السُنّه (۵۰۰ درهم)[۱۳] را به عنوان مهر تعیین نماید.
ج۴، مسئله ۲۳۰ . اگر تعیین مهریه با توضیحات مسألۀ «۲۲۷» به یکی از زوجین (بهطور مشخّص) واگذار شود و وی قبل از اینکه آن را تعیین کند و پیش از دخول بمیرد، برای زوجه «مُتْعَه» ثابت میشود و اگر بعد از دخول بمیرد، در صورتی که تعیین آن با زوج بوده، مهر المثل و چنانچه با زوجه بوده، مهر السُنّه ثابت میشود.
لازم نبودن تعیین خصوصیّات مهریه در عقد دائم
ج۴، مسئله ۲۳۱ . در عقد دائم لازم نیست مقدار مهریه به گونهای که در خرید و فروش کالا ذکر شد، معلوم باشد؛
پس برای اینکه مال موجود و مشخّصی مانند زمین یا خانه یا یک قطعۀ طلا یا مقداری پارچه به عنوان مهریه قرار داده شود، همین که زن آن را ببیند کافی است، هرچند مقدار آن از نظر مساحت یا تعداد یا وزن یا سایر ویژگیهای مال مشخّص نباشد.
ج۴، مسئله ۲۳۲ . اگر اموال معیّنی مانند منزل، اتاق، زمین، باغ، مغازه، ماشین سواری به صورت کلّی در ذمّۀ زوج به عنوان مهریه در عقد دائم قرار داده شود، ولی نوع و کیفیّت آن معیّن نگردد، مهر صحیح است؛
البتّه، در این صورت زوج برای تعیین چیزی که به عنوان مهریه قرار داده شده (مثلاً منزل) باید آنچه متعارف و متناسب با شأن زوجین باشد را معیّن نماید و در صورتی که موارد متعارف قیمتهای متعدّد داشته باشد، بنابر احتیاط واجب باید آنچه را از لحاظ قیمت، متوسط محسوب میشود در نظر بگیرد.
قصد عدم پرداخت مهریه
ج۴، مسئله ۲۳۳ . اگر زوج در هنگام عقد مهر معیّنی را برای همسرش قرار دهد، ولی قصدش این باشد که آن را نپردازد، عقد صحیح است و بر وی واجب است مهر را بپردازد.
قرار دادن حقّ فسخ در مهریه
ج۴، مسئله ۲۳۴ . زوج یا زوجه میتوانند در ضمن عقد ازدواج دائم نسبت به مهریهای که در هنگام عقد تعیین شده، تا مدّت معلومی (مثلاً ۴۰ روز) برای خود حقّ فسخ قرار دهند و در این صورت، اگر مهریه در مدّت معیّن شده فسخ شود، حکم ازدواج بدون مهر – که در مسائل «۲۲۴ تا ۲۲۶» بیان شد – جاری میشود.[۱۴]
بخشش مهریه
ج۴، مسئله ۲۳۵ . اگر مهریه به صورت کلّی در ذمّه – مانند تعداد معیّن سکّۀ بهار آزادی یا مبلغ معیّن پول – بر عهدۀ زوج باشد و زوجه بخواهد آن (یا مقداری از آن) را ببخشد، چنانچه مقصود وی بریء الذمّه کردن زوج باشد، صحیح است و چنین بخششی نیاز به قبول از طرف زوج ندارد.
بنابراین، همین که بخشش و بریء الذمّه کردن توسط زوجه با گفتار یا عمل ابراز شد، طلب وی بابت مهریه ساقط شده و پشیمانی بعد از آن نیز اثری نداشته و قابل برگشت نیست؛
امّا بخشش آن به صورت «هبه» صحیح نیست؛ مگر آنکه مقصود وی از هبه، همان بریء الذمّه کردن زوج و اسقاط دین باشد.
ج۴، مسئله ۲۳۶ . اگر مهریه، عین شخصی مانند ملک معیّن باشد، بخشش چنین مهریهای (یا بخشی از آن) با هبه و تملیک آن محقّق میشود. بنابراین، باید شرایط مربوط به آن رعایت شود؛
مثلاً اگر آن را هبه کند، تا زمانی که قبول و تحویل به زوج (قبض) واقع نشود، هبه محقّق نمیشود و اگر آن را صلح کند، قبول لازم است، ولی تحویل (قبض) شرط نیست.
ج۴، مسئله ۲۳۷ . اگر زن بخشیدن مهریۀ خود را – که به صورت دین در ذمّۀ زوج طلبکار است – با قید و شرطی مانند طلاق دادن وی توسط زوج (با طلاق عادی)[۱۵] همراه کند، چند صورت دارد:
الف. اصل بخشش را معلّق و مقیّد بر آن کند، یعنی مقصودش آن باشد که این بخشش در صورتی است که مثلاً شوهر، وی را طلاق دهد، وگرنه اصلاً بخششی واقع نشده باشد؛ در این صورت، بخشش مذکور باطل و بیاثر است چه اینکه شوهر وی را طلاق دهد یا نه.
ب. زن بخشش مهریه را مشروط به شرطی مانند طلاق کند؛[۱۶] در این صورت، بخشش واقع شده، ولی شرط آن بیاثر است و اگر مرد به آنچه بر او شرط شده عمل نکند، مهریۀ بخشیده شده بر نمیگردد.
ج. مقصود زن وعدۀ به بخشش در فرض مذکور باشد؛ به این معنا که مثلاً اگر شوهر وی را طلاق دهد، زن مهریۀ خود را خواهد بخشید؛ در این صورت با چنین عبارتی، بخشش مهر واقع نشده، هرچند بنابر احتیاط واجب بر زن لازم است در صورتی که طلاق واقع شد، به وعدۀ خود عمل کرده و مهریه را ببخشد.[۱۷]
ج۴، مسئله ۲۳۸ . اگر زن بخشش مهریه را – که در ذمّۀ شوهر طلب دارد – در قالب عقد صلح با عوض یا مشروط محقّق کند، مثلاً به شوهرش بگوید: «مصالحه کردم که تو نسبت به مهریه بریء الذمّه باشی، در قبال اینکه ازدواج دائم یا موقّت مجدّد نکنی»[۱۸] یا بگوید: «مصالحه کردم که تو نسبت به مهریه بریء الذمّه باشی، به شرط اینکه ازدواج دائم یا موقّت مجدّد نکنی» چنانچه زوج مصالحه را قبول کند، بخشش مهریه واقع میشود[۱۹] و بر زوج ازدواج مجدّد حرام است و چنانچه مرتکب آن شود، هرچند ازدواجش صحیح است، ولی زوجه میتواند مصالحه را فسخ کند و با این کار مجدّداً مهریه را طلبکار میگردد.[۲۰]
مطالبۀ مهریه
ج۴، مسئله ۲۳۹ . اگر مهریه به صورت دین در ذمّۀ زوج باشد، حکم سایر بدهیها در مورد آن جاری میشود.[۲۱]
بنابراین، اگر مدّتدار نبوده یا مدّتدار بوده و زمان پرداخت آن فرا رسیده، زوجه میتواند آن را مطالبه نماید و بر زوج واجب است در صورت توانایی مالی، آن را بپردازد؛ ولی چنانچه توانایی مالی نداشته باشد، زوجه باید به وی مهلت دهد.
شایان ذکر است، در این حکم فرقی بین «مهریۀ عند المطالبه» و «مهریۀ عند الاستطاعه» نیست[۲۲] .
امتناع از تمکین تا زمان پرداخت مهریه
ج۴، مسئله ۲۴۰ . اگر هنگام انعقاد عقد دائم برای پرداخت مهریه مدّتی قرار داده نشده باشد، زوجه میتواند پیش از دریافت تمام مهریه، از نزدیکی کردن شوهر امتناع ورزد، هرچند وی توانایی پرداخت مهر را نداشته باشد؛[۲۳]
ولی اگر زوجه پیش از گرفتن مهر، به نزدیکی راضی شود و شوهر این کار را انجام دهد، دیگر نمیتواند بدون عذر شرعــی از نزدیکی شوهر جلوگــیری نمایــد؛
البتّه، اگر نزدیکی از روی اجبار یا اکراه یا در حال خواب یا بیهوشی و مانند آن باشد، اثری ندارد و زوجه میتواند همچنان قبل از دریافت مهر، از نزدیکی امتناع ورزد.
شایان ذکر است، واجب بودن تمکین بر زوجه نسبت به استمتاعات دیگر – غیر از نزدیکی – قبل از دریافت مهریهای که بدون مدّت بوده، محلّ اشکال است و مراعات مقتضای احتیاط در این مورد ترک نشود؛[۲۴] مخصوصاً در صورتى که احتمال بدهد استمتاع منجر به نزدیکی میشود.
ج۴، مسئله ۲۴۱ . در هیچ یک از دو مورد ذیل، زوجه نمیتواند جهت دریافت مهر یا باقیماندۀ آن بدون عذر شرعی از نزدیکی شوهر جلوگیری نماید:
الف. هنگام خواندن عقد دائم برای پرداخت تمام مهر، مدّتی قرار داده شده باشد.
ب. بخشی از مهر مدّتدار و بخش دیگر آن بدون مدّت باشد و زوج مقدار مهریۀ بدون مدّت را پرداخت نموده باشد؛ چه اینکه زمان پرداخت مقدار مدّتدار فرا رسیده باشد یا نه.
ج۴، مسئله ۲۴۲ . اگر شوهر توانایی مالی پرداخت مهریه را نداشته و در ضمن عقد ازدواج، مهریه «عند الاستطاعة» قرار داده شده باشد، چنین مهری در حکم مهر مدّتدار (مؤجّل) محسوب میشود، که حکم آن در مسأله قبل بیان شد.
موارد ساقط شدن نصف مهریه
ج۴، مسئله ۲۴۳ . اگر در عقد ازدواج مهریه تعیین شده باشد، با اجرای صیغۀ ازدواج، تمام مهر بر عهدۀ زوج ثابت میشود؛
البتّه، اگر زوج همسرش را قبل از نزدیکی طلاق دهد، فقط نصف مهر بر عهدۀ اوست و نیم دیگر آن، چنانچه به صورت دین (کلّی در ذمّه، مانند تعداد معیّنی سکّه در ذمّۀ زوج) بوده ساقط میشود و در صورتی که عین شخصی (مانند یک ملک معیّن) بوده، زوج در نصف آن با زوجه شریک میشود و مالک نصف مشاع آن میگردد.
پس اگر بعد از نزدیکی[۲۵] طلاق صورت گیرد، همچنان زوج باید تمام مهریه را به همسرش بپردازد.[۲۶]
ج۴، مسئله ۲۴۴ . اگر طلاق بدون انجام نزدیکی واقع شود و این در حالی باشد که زوجه مهریه را که به صورت دین بر ذمّۀ زوج بوده (مانند تعداد معیّنی سکّه در ذمّۀ وی) قبل از طلاق بخشیده است،[۲۷] زوج میتواند – با وجود اینکه مهریهای نپرداخته – نصف مهریه را از زوجه مطالبه نماید و اگر نزدیکی صورت گرفته، شوهر حقّ ندارد چیزی از همسرش بگیرد.
ج۴، مسئله ۲۴۵ . اگر مهریه به صورت دین بر ذمّۀ شوهر باشد (مانند تعداد معیّنی سکّه در ذمّۀ وی) و زوجه نصف آن را به شوهرش ببخشد،[۲۸] چنانچه شوهر قبل از نزدیکی وی را طلاق دهد، نصف دیگر مهریه نیز به سبب طلاق از ذمّۀ زوج ساقط شده و از این جهت هیچ کدام از زوجین حقّ ندارد چیزی از دیگری مطالبه کند.[۲۹]
ج۴، مسئله ۲۴۶ . اگر مهریه به صورت عین شخصی بوده (مانند یک ملک معیّن و موجود یا یک خودروی معیّن و موجود) و زوجه تمام آن را به شوهرش ببخشد،[۳۰] چنانچه شوهر قبل از نزدیکی وی را طلاق دهد، در صورتی که مهریه از اشیای مثلی باشد،[۳۱] شوهر میتواند نصف مثل آن مهریه را از زن مطالبه نماید و اگر از اشیای قیمی باشد میتواند نصف قیمت آن را از او مطالبه کند.
امّا چنانچه نزدیکی صورت گرفته، شوهر حقّ مطالبۀ چیزی از همسرش ندارد.
ج۴، مسئله ۲۴۷ . اگر مهریه به صورت عین شخصی بوده (مانند یک ملک معیّن و موجود یا یک خودروی معیّن و موجود) و زوجه نصف آن را – چه نصف مشاع و چه نصف معیّن – به شوهرش ببخشد، چنانچه شوهر قبل از نزدیکی وی را طلاق دهد، زوجین در نصف باقیمانده که بخشیده نشده شریک میشوند و زوجه باید مثل یا قیمت نصف بخشیده شده را به زوج بپردازد.[۳۲]
ج۴، مسئله ۲۴۸ . اگر در عقد ازدواج مهریهای معیّن شود، ولی زوج با توافق زوجه، مال دیگری را به جای مهریۀ معیّن شده به وی بپردازد و شوهر قبل از نزدیکی او را طلاق دهد، شوهر میتواند نصف مهریهای را که در عقد معیّن شده از زوجه مطالبه نماید و حق ندارد آنچه را در ازای مهریه پرداخته از زوجه پس بگیرد.
ج۴، مسئله ۲۴۹ . اگر فردی مهریهای را که بر عهدۀ زوج است بهطور مجّانی بپردازد و شوهر قبل از نزدیکی همسرش را طلاق دهد، زوجه باید نیمی از مهریه را بپردازد؛
امّا در مورد اینکه نصف مذکور متعلّق به زوج است یا فردی که مهریه را پرداخته، مسأله محلّ اشکال است و احتیاط واجب آن است که زوج و فرد مذکور نسبت به آن با هم مصالحه نمایند.
همین طور، در صورتی که ولیّ بچّۀ نابالغ (پدر یا جدّ پدری) او را با مهریۀ معیّن به عقد ازدواج فردی درآورد و مهریه را از مال خود بپردازد، سپس فرزند یا نوه بعد از بلوغ و رشد، قبل از نزدیکی همسرش را طلاق دهد، حکم مذکور جاری میگردد.
ج۴، مسئله ۲۵۰ . اگر شوهر قبل از نزدیکی همسرش را طلاق دهد، نسبت به نصف باقیماندۀ مهر،[۳۳] پدر یا جدّ پدری زوجهای که غیر بالغ و غیر رشید است اختیار عفو و بخشش دارند؛ البتّه، آنان حقّ ندارند تمام باقیماندۀ مهر را ببخشند و بنابر احتیاط واجب باید بخشیدن مهر و مقدار آن با رعایت مصلحت وی صورت گیرد.
امّا در مواردی که ولایت برای پدر و جدّ پدری ثابت است، ولی (بنابر فتوی یا احتیاط) نمیتوانند بهطور مستقل دختر خویش را بدون اجازۀ وی به عقد کسی در آورند، اختیار عفو و بخشش برای آنان بدون توافق با زوجه محلّ اشکال است؛ مانند دختر بالغۀ رشیده، چه مستقل در شؤون زندگی باشد و چه غیر مستقل.
ج۴، مسئله ۲۵۱ . اگر یکی از زوجین در ازدواج دائم قبل از نزدیکی[۳۴] فوت کند، نصفی از مهریهای که تعیین نمودهاند همچنان ثابت بوده و نصف دیگر آن، ساقط میشود، هرچند احتیاط مستحب آن است که در مورد آن مصالحه صورت گیرد.
همین طور، سایر احکام مربوط به مقدار مهریه در جایی که طلاق قبل از نزدیکی واقع میگردد (که در مسائل قبل ذکر شد)، در مورد فوت قبل از نزدیکی نیز جاری است.
شایان ذکر است، اگر فردی در مرض متّصل به موت با زنی ازدواج کند و قبل از نزدیکی[۳۵] با او به سبب همان مرض بمیرد، چه اینکه زن مذکور پس از فوت مرد زنده باشد یا او نیز قبل از فوت مرد بمیرد، عقد ازدواجشان باطل میشود و هیچ مهریهای برای زن ثابت نیست. توضیح مطلب در فصل «ارث»، مسائل«۱۲۶۱ و ۱۲۶۲» ذکر میشود.
قرار گرفتن مهریه بر عهدۀ فردی غیر از زوج
ج۴، مسئله ۲۵۲ . اگر فردی غیر از زوج (مانند پدر وی) رضایت دهد که مال معیّنی از اموال وی، به صورت «عین شخصی» جهت مهریۀ ازدواج قرار گیرد و عقد ازدواج با همان مهریه انجام شود، مهر و عقد هر دو صحیح است؛
امّا قرار دادن مهر به صورت «دین بر ذمّۀ فردی غیر از زوج» محلّ اشکال است و مراعات مقتضای احتیاط در این مورد ترک نشود، هرچند با اذن یا اجازۀ وی باشد؛ البتّه اصل عقد صحیح است.
شایان ذکر اســــت، مهریـــه در ازدواج بچّۀ نابالــغ حکــم ویژهای دارد کـــه در مسألۀ «۲۵۳» خواهد آمد.
ج۴، مسئله ۲۵۳ . اگر ولیّ بچّۀ نابالغ (پدر یا جدّ پدری) او را به عقد ازداوج دیگری در آورد، در دو صورت ذیل، ولیّ بچه باید مهریۀ وی را بپردازد:
الف. فرد نابالغ در هنگام عقد مالی نداشته باشد؛
ب. ولیّ نابالغ ضامن[۳۶] مهریه شود، هرچند وی (نابالغ) مال داشته باشد.
در غیر این دو مورد، چنانچه مهریۀ معیّن شده (مهر المسمّی) بیش از مهر المثل نباشد یا ازدواج به بیش از مهر المثل به جهت رعایت مصلحت نابالغ صورت گرفته باشد، پدر یا جدّ پدری میتوانند مهر را از مال فرزند یا نوه بپردازند؛
امّا اگر ازدواج با بیشتر از مهر المثل به مصلحت نابالغ نباشد، عقد ازدواج صحیح است و در صورتی که فرزند یا نوه بعد از رسیدن به سنّ بلوغ و رشد، مهریۀ معیّن شده را قبول نماید، مهر نیز صحیح است و چنانچه قبول نکند، فقط مهر المثل[۳۷] ثابت میشود.
قرار دادن مهریه برای فردی غیر از زوجه
ج۴، مسئله ۲۵۴ . قرار دادن بخشی از مهریه برای فردی غیر از زوجه (مانند مادر یا پدر زوجه) صحیح نیست. بنابراین، اگر زوج در عقــد ازدواج مقداری از مهریــه را (مثلاً ۱۰ سکّۀ بهار آزادی) برای زوجه و مقداری از مهر را (مثلاً ۵ سکّۀ بهار آزادی) برای فرد دیگر قرار دهد، فقط مقداری که برای زوجه مقرّر شده صحیح است و آنچه براى فرد مذکور قرار داده شده صحیح نیست و برای وی حقّی ثابت نمیشود.
امّا اگر زوج، تمام مهر را برای زوجه قرار دهد و در ضمن عقد ازدواج شرط نماید زوجه مقدار معیّنی از مهر خودش را به فرد دیگری (مانند مادر یا پدر زوجه) بدهد، شرط مذکور صحیح است.
همین طور، در صورتی که زوجه در ضمن عقد ازدواج شرط نماید که زوج مبلغ معیّنی (غیر از مهر) را به فرد مذکور مجاناً ببخشد، چنین شرطی صحیح میباشد.
شیربها و مانند آن
ج۴، مسئله ۲۵۵ . در بعضی مناطق مرسوم است بعضی از نزدیکان زن مانند مادر یا پدر یا برادر زوجه، مالی را به عنوان «شیر بها» یا به عنوان دیگری از زوج دریافت میکنند؛ این مال جزء مهریه نیست و احکام آن را ندارد.
ج۴، مسئله ۲۵۶ . دریافت شیر بها (و مواردی مانند آن) صورتهای مختلفی دارد که حکم بعضی از آنها ذکر میشود:
الف. فردی که از او خواستگاری شده راضی به ازدواج با مهریۀ معیّن شده باشد، ولی یکی از بستگانش (مانند مادر یا برادر وی) مانع از ازدواجشان گردد و مبلغی را به عنوان شیر بها از خواستگار مطالبه نماید؛
در این صورت، چنانچه خواستگار بدون رضایت قلبی و فقط برای رفع مانع ازدواج، شیر بها را بپردازد، گرفتن آن حرام بوده و دریافت کننده، ضامن آن میباشد و وی میتواند عین آن را پس بگیرد و چنانچه تلف شده عوضش را مطالبه نماید.
ب. شیر بها به عنوان جُعاله و حقّ الزحمه در ازای انجام عمل مباحی پرداخت شود؛ مانند اینکه خواستگار به مادر دختر بگوید: «چنانچه فرزند خود را برای ازدواج راضی کنید و مقدّمات خواستگاری و وصلت را فراهم سازید، مبلغ معیّنی را به شما میپردازم»؛
در این صورت، شیربها و مانند آن حلال است و با انجام عمل مورد جُعاله، خواستگار باید آن مبلغ را بپردازد و چنانچه پشیمان شود، حقّ پس گرفتن آن را ندارد.
ج. خواستگار با رضایت قلبی خود به انگیزۀ جلب رضایت بعضی از بستگان کسی که از او خواستگاری شده، مبلغی را به وی اهدا نماید، هرچند فرد مورد نظر مانع ازدواج نشده و الزامی از طرف او برای پرداخت مبلغ صورت نگرفته باشد؛
در این صورت نیز، دریافت آن اشکال ندارد و احکام هبه را دارد. بنابراین، در غیر موارد استثنایی که در جلد سوّم فصل «هبه» ذکر شده، پس گرفتن آن مانعی ندارد.
د. زوجه در ضمن عقد ازدواج شرط نماید زوج مبلغ معیّنی را به فردی (مانند پدر یا زوجه) هبه نماید، شرط مذکور صحیح است و بر زوج لازم است به آن عمل نماید.
مهر المثل
ج۴، مسئله ۲۵۷ . منظور از «مهر المثل» – که در بعضی از موارد برای زن ثابت میباشد – مهریهای است که در عرف برای زنی که ویژگیهای مشابه با زن مورد نظر را دارد تعیین میشود.
بنابراین، برای تعیین مهر المثل باید اموری مانند سنّ زن، باکره بودن، نجابت، پاکدامنی، عقل، ادب، شرافت، زیبایی، کمالات اخلاقی و اضداد آنها لحاظ شود.
همین طور، تمام اموری که عرفاً و بهطور معمول در افزایش یا کاهش مقدار مهر تأثیر دارد، مانند شأن خانواده یا بستگان زن، شهر یا روستای محلّ سکونت، سطح تحصیلات باید لحاظ گردد؛ بلکه باید وضعیّت و شأن مرد نیز در تعیین مهر المثل زن ملاحظه شود.[۳۸]
ج۴، مسئله ۲۵۸ . بعضی از مواردی که برای زن «مهر المثل» ثابت میشود از قرار ذیل است:[۳۹]
الف. زن باکره باشد و فردی غیر از زوج، بکارت او را – به واسطۀ نزدیکی یا غیر آن – با اجبار یا اکراه از بین ببرد؛
ب. زن غیر باکره باشد و غیر زوج با اجبار یا اکراه با او نزدیکی نماید؛
ج. امر بر زن مشتبه شده و اقدام به نزدیکی با فردی که شوهرش نیست نموده باشد (وطی به شبهه).
در این مورد، فرق ندارد که نزدیکی بدون عقد ازدواج صورت گرفته[۴۰] یا با عقد ازدواج باطل انجام شده باشد. همین طور، فرقی نیست بین اینکه نزدیکی کننده اطلاع از موضوع داشته یا نداشته باشد.[۴۱]
شایان ذکر است، اگر نزدیکی در اثر عقد ازدواج بوده و بعداً معلوم شود که عقد مذکور باطل بوده، چنانچه مهری که در عقد ازدواج معیّن شده (مهر المُسمّی) کمتر از مهر المثل باشد، بنابر احتیاط لازم باید نسبت به مابه التفاوت آن دو، مصالحه صورت گیرد.
[۲] . «مهریّه» با تشدید (یاء) و بدون آن تلفّظ میشود.
[۳] . این واژه «صِداق» یا «صَداق» تلفّظ میشود، ولی خواندن آن به کسر (صِداق)، أفصح از فتح (صَداق) است (مجمع البحرین، ج۵، ص۲۰۰، صدق).
[۴] . توضیح آنچه در حکم نزدیکی است، در مسألۀ «۲۵۸» ذکر شده است.
[۵] . منظور از حقّ التحجیر در جلد سوّم، مسألۀ «۱۳۵۶» و حقّ سرقفلی در جلد سوّم، مسائل «۶۰۹ و ۶۱۰» ذکر شده است.
[۶] . به مهریۀ تعیین شده در عقد، «مهر المسمّی» گفته میشود.
[۷] . زیاد قرار دادن مهریه بر اساس روایاتی که در این زمینه نقل شده، امر مطلوبی نیست تا جایی که کم بودن مهریه از برکات زن و زیاد بودن آن از نامبارکی وی شمرده شده است.
[۸] . بنابر برخی از نظرات، درهم معادل (۵۲/۱۵ نخود) سکّۀ نقره است که تقریباً (۹۸/۲ گرم) میباشد و بر این اساس، ۵۰۰ درهم معادل ۱۴۹۰ گرم (یک کیلو و ۴۹۰ گرم نقره) میباشد. توضیح بیشتر در این مورد، در فصل «دیات»، مبحث «مقدار شرعی درهم و دینار»، مسائل«۱۴۴۳ و ۱۴۴۴» ذکر میشود.
[۹] . هرچند نزدیکی از پشت باشد.
[۱۰] . توضیح مهر المثل، در مسألۀ «۲۵۷» خواهد آمد.
[۱۱] . همان.
[۱۲] . مثلاً به جهت اینکه در آن شهر مهریه معمولاً کمتر از ۵ سکّۀ بهار آزادی قرار داده نمیشود، در هنگام واگذاری تعیین مهریه به زوج، عرفاً معلوم باشد مقداری که وی معیّن میکند، نباید از این مقدار کمتر باشد.
[۱۳] . مراد از درهم، در مسألۀ «۲۲۱» ذکر شد.
[۱۴] . شایان ذکر است، قرار دادن شرط خیار نسبت به مهریه در عقد موقّت صحیح نمیباشد.
[۱۵] . بخشش و بذل مهریه در طلاق خُلع و مبارات، احکام ویژهای دارد که در مسائل «۵۵۳ تا ۵۵۹» و نیز مسائل «۵۶۹ و ۵۷۰» ذکر میشود.
[۱۶] . زیرا بریء الذمّه کردن و بخشش بدهکار عقد نیست، بلکه «ایقاع» میباشد و همان طور که در جلد سوّم، مسألۀ «۳۰۳» ذکر شد، «ایقاع» قابلیّت ندارد شرطی در ضمن آن لحاظ گردد؛ شایان ذکر است فرق بین قید و شرط از توضیح مذکور در جلد سوّم، مسألۀ «۴۷۳» فهمیده میشود.
[۱۷] . حکم مذکور در این مسأله در سایر موارد بخشش مشروط یا مقیّدِ دین در ذمّه (غیر از مهریه) نیز جاری است.
[۱۸] . یا اینکه بگوید: «مصالحه کردم که تو نسبت به مهریه بریء الذمّه باشی، در قبال اینکه مرا طلاق (عادی) بدهی».
[۱۹] . زوج، بریء الذمّه میشود.
[۲۰] . گفتنی است مصالحه نسبت به بخشش مهر، همان طور که مانند مثالهای مذکور در متن میتواند به صورت «شرط نتیجه» باشد، میتواند به صورت «شرط فعل» نیز واقع شود؛ مثل اینکه زوجه بگوید: «مصالحه کردم با تو بر اینکه مهریه را ببخشم و اسقاط نمایم در قبال اینکه (یا مشروط بر اینکه) ازدواج مجدّد نکنی»؛ در این صورت، با قبول زوج و انعقاد مصالحه، بر زوجه واجب است مهریه را ببخشد و زوج را بریء الذمّه نماید و اگر چنین نکند، زوج میتواند او را مجبور به بخشش مهر کند، هرچند با رجوع به حاکم شرع باشد و میتواند مصالحه را فسخ نماید.
شایان ذکر است، فرق بین شرط نتیجه و شرط فعل از توضیحات مذکور در جلد سوّم، مسائل «۲۹۹ و ۳۰۰» معلوم میشود.
[۲۱] . تفصیل احکام بدهیها در جلد سوّم فصل «دین» ذکر شد. همچنین، در صورت مفلّس شدن شوهر و صدور حکم حَجْر توسط حاکم شرع، پرداخت مهریهای که به صورت دین در ذمّه شوهر است حکم سایر دیون را دارد و بر ادای سایر بدهکاریهایی که شوهر به دیگران دارد مقدّم نیست.
[۲۲] . هرچند مهریۀ «عند المطالبه» و «عند الاستطاعه» از لحاظ قانونی، تفاوتهایی با هم دارند.
[۲۳] . حکم مذکور از نظر حقوقی، «حقّ حَبْس» نامیده میشود.
[۲۴] . بنابراین، وظیفۀ زوجه بنابر احتیاط واجب آن است که نسبت به امور فوق در صورت درخواست زوج تمکین کند، هرچند احتیاط واجب آن است که زوج نیز بدون رضایت زوجه وی را وادار به این امور ننماید؛ بدیهی است این مسأله همچون سایر موارد احتیاط واجب، قابل رجوع به مجتهد جامع الشرایط دیگر با رعایت الأعلم فالأعلم میباشد.
[۲۵] هرچند نزدیکی از پشت باشد.
[۲۶] شایان ذکر است، اگر ازالۀ بکارت توسط زوج بدون نزدیکی صورت گرفته و زوجه به این امر راضی نبوده، در صورت طلاق باید زوج نصف مهریه را بپردازد و نسبت به نیم دیگر آن، بنابر احتیاط لازم باید زوجین با یکدیگر مصالحه نمایند
[۲۷] توضیح معنای بخشش در این گونه موارد، در مسألۀ «۲۳۵» ذکر شد.
[۲۸] همان
[۲۹] همین طور، اگر مثلاً مهریۀ ۱۴ سکّۀ بهار آزادی بر ذمّۀ زوج باشد و قبل از نزدیکی، زوجه نیمی از مهریۀ خود را در ازای طلاق خُلع به همسرش بذل نماید، با تحقّق طلاق خُلع، هیچ کدام از زوجین حقّ مطالبۀ چیزی از دیگری ندارد.
[۳۰] توضیح معنای بخشش در این موارد، در مسألۀ «۲۳۶» ذکر شد؛ البتّه، اگر بخشش مذکور از موارد بخشش لازم – که در جلد سوّم، مسألۀ «۱۲۹۰» ذکر شد – نباشد، زوجه میتواند به آنچه بخشیده رجوع نماید.
[۳۱] تعریف اشیای مثلی و قیمی در جلد سوّم، مسألۀ «۱۵۰۴ و ۱۵۰۵» ذکر شد.
[۳۲] اگر مهریه از اشیای مثلی بوده، نصف مثل آن و اگر از اشیای قیمی بوده، نصف قیمت آن را بپردازد
[۳۳] نصف مهریه، با توجّه به مسألۀ «۲۴۳» به جهت طلاق قبل از نزدیکی ساقط میشود و حکم این مسأله، مربوط به نیم دیگر مهریه است.
[۳۴] حکم مذکور شامل نزدیکی از پشت هم میشود
[۳۵] همان
[۳۶] منظور، ضمانت نقل دین میباشد که توضیح آن در جلد سوّم، مسألۀ «۱۰۷۲» ذکر شد.
[۳۷] منظور از مهر المثل، در مسألۀ «۲۵۷» ذکر میشود.
[۳۸] برای تعیین مهر المثل لازم است علاوه بر امور فوق، نوع عقد نیز از نظر دائم یا موقّت بودن لحاظ شود.
[۳۹] برخی از احکام ثابت شدن مهر المثل در مسائل مربوط به تعیین نشدن مهریه در عقد، در مبحث «مقدار مهریه و تعیین آن» ذکر شد.
[۴۰] به عنوان مثال، اگر فرد به خیال اینکه برای ازدواج دائم توافق و رضایت طرفین کافی است و نیاز به خواندن صیغۀ عقد نیست، اقدام به نزدیکی با زنی نماید، در این فرض، مهر المثل عقد دائم برای زن ثابت میشود.
[۴۱] امّا اگر زن با اطلاع از اینکه فردی که با او نزدیکی کرده شوهر او نیست، حاضر به این امر شده و اشتباه فقط از طرف نزدیکی کننده بوده، زن مهری طلبکار نمیشود.