[۳۲۰] [۳۲۱] [۳۲۲] [۳۲۳] [۳۲۴] [۳۲۵] [۳۲۶] [۳۲۷] [۳۲۸] [۳۲۹] [۳۳۰] [۳۳۱] [۳۳۲] [۳۳۳] [۳۳۴] [۳۳۵] [۳۳۶] [۳۳۷] [۳۳۸] [۳۳۹] [۳۴۰] [۳۴۱] [۳۴۲] [۳۴۳] [۳۴۴] [۳۴۵] [۳۴۶] [۳۴۷] [۳۴۸] [۳۴۹] [۳۵۰] [۳۵۱] [۳۵۲] [۳۵۳] [۳۵۴] [۳۵۵] [۳۵۶] [۳۵۷] [۳۵۸] [۳۵۹] [۳۶۰]
یکی از انواع عقد ازدواج، عقدی است که بهطور موقّت و برای مدّت زمان مشخّص منعقد میگردد و به آن «صیغۀ موقّت» یا «مُتعه» نیز گفته میشود. کیفیّت خواندن عقد موقّت و نیز برخی از شرایط و احکام عقد موقّت با عقد دائم فرق دارد که در ادامه ذکر میشود.
صیغۀ عقد موقّت و احکام خاصّ آن
ج۴، مسئله ۳۲۰ . اگر زن و مرد بخواهند «خودشان» صیغۀ عقد موقّت (مُتْعَه) را بخوانند، باید با رعایت شرایط شرعی آن و پس از تعیین مهریه و مدّت عقد (با توضیحی که در مسائل بعد بیان میشود):
ابتدا زن خطاب به مرد بگوید: «زَوَّجْتُکَ نَفْسی عَلَی المَهْرِ الْمَعْلُومِ فی المُدَّةِ المَعْلُومَة»[۱] یعنی خود را همسر تو نمودم به مهری که معیّن شده در مدّت معلوم؛
پس از آن بدون فاصلۀ قابل توجّه، مرد بگوید: «قَبِلْتُ التَّزْویجَ عَلَی المَهْرِ الْمَعْلُومِ فی المُدَّةِ المَعْلُومَة» یعنی قبول کردم ازدواج را با مهر معلوم در مدّت معلوم.[۲]
یا اینکه زن بگوید: «أَنْکَحْتُکَ نَفْسی عَلَی المَهْرِ الْمَعْلُومِ فی المُدَّةِ المَعْلُومَة»؛[۳]
سپس مرد بگوید: «قَبِلْتُ النِّکاحَ عَلَی المَهْرِ الْمَعْلُومِ فی المُدَّةِ المَعْلُومَة»،
یا اینکه زن بگوید: «مَتَّعْتُکَ نَفْسی عَلَی المَهْرِ الْمَعْلُومِ فی المُدَّةِ المَعْلُومَة» سپس مرد بگوید: «قَبِلْتُ الْمُتْعَةَ عَلَی المَهْرِ الْمَعْلُومِ فی المُدَّةِ المَعْلُومَة».
ج۴، مسئله ۳۲۱ . اگر زن و مرد بخواهند «خودشان» صیغۀ عقد موقّت را بخوانند، جایز است که ابتدا مرد خطاب به زن بگوید: «زَوَّجْتُکِ نَفْسی عَلَی المَهْرِ الْمَعْلُومِ فِی المُدَّةِ المَعْلُومَة»؛[۴]
پس از آن بدون فاصلۀ قابل توجّهی زن بگوید: «قَبِلْتُ التَّزْویجَ عَلَی المَهْرِ الْمَعْلُومِ فِی المُدَّةِ المَعْلُومَة»؛
البتّه، احتیاط مستحب است که صیغۀ ازدواج را به شیوهای که در مسألۀ قبل گذشت، بخوانند.
ج۴، مسئله ۳۲۲ . اگر زن و مرد دو نفر را وکیل کنند که از طرف آنها صیغۀ عقد موقّت (مُتْعَه) را بخوانند، چنانچه مثلاً اسم مرد «محمّد» و اسم زن «فاطمه» باشد باید با رعایت شرایط شرعی آن و پس از تعیین مهریه و مدّت عقد (با توضیحی که در مسائل بعد بیان میشود):
ابتدا وکیل زن خطاب به وکیل مرد بگوید: «زَوَّجْتُ مُوَکِّلَتی فاطِمَةَ مُوَکِّلَکَ مُحَمّداً عَلَی المَهْرِ المَعْلُومِ فِی المُدَّةِ المَعْلُومَة»؛[۵]
سپس بدون فاصلۀ قابل توجّه، وکیل مرد بگوید: «قَبِلْتُ التَّزْویجَ لِمُوَکِّلی مُحَمّدٍ عَلَی المَهْرِ الْمَعْلُومِ فِی المُدَّةِ المَعْلُومَة».
یا اینکه وکیل زن بگوید: «أَنْکَحْتُ مُوَکِّلَتی فاطِمَةَ مُوَکِّلَکَ مُحَمَّداً عَلَی المَهْرِ المَعْلُومِ فِی المُدَّةِ المَعْلُومَة»؛[۶]
سپس وکیل مرد بگوید: «قَبِلْتُ النِّکاحَ لِمُوَکِّلی مُحَمَّدٍ عَلَی المَهْرِ الْمَعْلُومِ فِی المُدَّةِ المَعْلُومَة».
یا اینکه وکیل زن بگوید: «مَتَّعْتُ مُوَکِّلَتی فاطِمَةَ مُوَکِّلَکَ مُحَمَّداً عَلَی المَهْرِ الْمَعْلُومِ فِی المُدَّةِ المَعْلُومَة»؛
سپس وکیل مرد بگوید: «قَبِلْتُ الْمُتْعَةَ لِمُوَکِّلی مُحَمَّدٍ عَلَی المَهْرِ الْمَعْلُومِ فِی المُدَّةِ المَعْلُومَة».
ج۴، مسئله ۳۲۳ . اگر زن و مرد «یک نفر را وکیل نمایند» که از طرف آنها، صیغۀ عقد موقّت (مُتْعَه) را بخواند، چنانچه مثلاً اسم مرد «محمّد» و اسم زن «فاطمه» باشد باید با رعایت شرایط شرعی آن و پس از تعیین مهریه و مدّت عقد (با توضیحی که در مسائل بعد بیان میشود):
وکیل بگوید: ««زَوَّجْتُ مُوَکِّلَتی فاطِمَةَ مُوَکِّلی مُحَمّداً عَلَی المَهْرِ المَعْلُومِ فِی المُدَّةِ المَعْلُومَة»؛[۷] سپس بدون فاصله قابل توجّهی بگوید: «قَبِلْتُ التَّزْویجَ لِمُوَکِّلی مُحَمّدٍ عَلَی المَهْرِ الْمَعْلُومِ فِی المُدَّةِ المَعْلُومَة».
یا اینکه بگوید: «أَنْکَحْتُ مُوَکِّلَتی فاطِمَةَ مُوَکِّلی مُحَمَّداً عَلَی المَهْرِ المَعْلُومِ فِی المُدَّةِ المَعْلُومَة»؛[۸] سپس بگوید: «قَبِلْتُ النِّکاحَ لِمُوَکِّلی مُحَمَّدٍ عَلَی المَهْرِ الْمَعْلُومِ فِی المُدَّةِ المَعْلُومَة».
یا اینکه بگوید: «مَتَّعْتُ مُوَکِّلَتی فاطِمَةَ مُوَکِّلی مُحَمَّداً عَلَی المَهْرِ الْمَعْلُومِ فِی المُدَّةِ المَعْلُومَة»؛ سپس بدون فاصلۀ قابل توجّه بگوید: قَبِلْتُ الْمُتْعَةَ لِمُوَکِّلی مُحَمَّدٍ عَلَی المَهْرِ الْمَعْلُومِ فِی المُدَّةِ المَعْلُومَة».
شایان ذکر است، بنابر احتیاط لازم وکیل در این مورد به خواندن صیغۀ ایجاب اکتفا نکند و همان طور که در متن فوق نیز ذکر شد، صیغۀ قبول را هم بخواند.
ج۴، مسئله ۳۲۴ . اگر «مرد بخواهد زنی را به عقد موقّت خویش» در آورد و زن – مثلاً با نام «فاطمه» – وی را وکیل در اجرای صیغۀ عقد ازدواج موقّت نماید، باید با رعایت شرایط شرعی آن و پس از تعیین مهریه و مدّت عقد (با توضیحی که در مسائل بعد بیان میشود):
ابتدا بگوید: «زَوَّجْتُ مُوَکِّلَتی فاطِمَةَ بِنَفْسی عَلَی المَهْرِ المَعْلُومِ فِی المُدَّةِ المَعْلُومَة»؛[۹] سپس خود مرد بگوید: «قَبِلْتُ التَّزْویجَ عَلَی المَهْرِ الْمَعْلُومِ فِی المُدَّةِ المَعْلُومَة».
یا اینکه بگوید: «أَنْکَحْتُ مُوَکِّلَتی فاطِمَةَ لِنَفْسی عَلَی المَهْرِ المَعْلُومِ»؛[۱۰] سپس بگوید: «قَبِلْتُ النِّکاحَ عَلَی المَهْرِ الْمَعْلُومِ فِی المُدَّةِ المَعْلُومَة».
شایان ذکر است، بنابر احتیاط لازم وکیل (مرد) در این مورد به خواندن صیغۀ ایجاب اکتفا نکند و همان طور که در متن فوق نیز ذکر شد صیغۀ قبول را هم بخواند.
ج۴، مسئله ۳۲۵ . اگر «زن بخواهد خود را به عقد موقّت مردی» در آورد، و مرد – مثلاً با نام «محمّد» – وی را وکیل در اجرای صیغۀ عقد ازدواج موقّت نماید، باید با رعایت شرایط شرعی آن و پس از تعیین مهریه و مدّت عقد (با توضیحی که در مسائل بعد بیان میشود):
ابتدا بگوید: «زَوَّجْتُ نَفْسی بِمُوَکِّلی مُحَمَّدٍ عَلَی المَهْرِ المَعْلُومِ فِی المُدَّةِ المَعْلُومَة»؛[۱۱] سپس بدون فاصلۀ قابل توجّه، خود بگوید: «قَبِلْتُ التَّزْویجَ لِمُوَکِّلی مُحَمَّدٍ عَلَی المَهْرِ الْمَعْلُومِ فِی المُدَّةِ المَعْلُومَة».
یا اینکه بگوید: «أَنْکَحْتُ نَفْسی لِمُوَکِّلی مُحَمَّدٍ عَلَی المَهْرِ المَعْلُومِ فِی المُدَّةِ المَعْلُومَة»؛[۱۲] سپس بگوید: «قَبِلْتُ النِّکاحَ لِمُوَکِّلی مُحَمَّدٍ عَلَی المَهْرِ الْمَعْلُومِ فِی المُدَّةِ المَعْلُومَة».
شایان ذکر است، بنابر احتیاط لازم وکیل (زن) در این مورد به خواندن صیغۀ ایجاب اکتفا نکند و همان طور که در متن فوق نیز ذکر شد، صیغۀ قبول را هم بخواند.
برخی از شرایط صحّت عقد موقّت[۱۳]
ج۴، مسئله ۳۲۶ . از جمله شرایط صحیح بودن عقد موقّت، رعایت اموری است:
- ۱. مهریه، معیّن باشد و در صیغۀ عقد ذکر گردد؛
- ۲. مدّت عقد، معیّن باشد و در صیغۀ عقد ذکر گردد؛
- ۳. شروع مدّت عقد موقّت، از هنگام تحقّق آن باشد (بنابر احتیاط واجب)؛
- ۴. مدّت عقد موقّت، از مقدار احتمالی عمر زوجین یا یکی از آن دو بیشتر نباشد؛
- ۵. مدّت عقد موقّت، برای استمتاع قابلیّت داشته باشد (بنابر احتیاط واجب)؛
توضیح موارد فوق در مسائل بعد بیان میشود.
۱. مهریه معیّن باشد و در صیغۀ عقد ذکر گردد
ج۴، مسئله ۳۲۷ . مهریه در عقد موقّت باید با توضیحاتی که در مسألۀ «۳۲۹» ذکر میشود، معیّن باشد؛ در غیر این صورت، عقد باطل است.
ج۴، مسئله ۳۲۸ . مهریۀ عقد موقّت، باید در صیغۀ عقد ذکر شود. بنابراین، اگر صیغۀ عقد عمداً یا از روی فراموشی، غفلت یا ندانستن مسأله بدون بیان مهریه واقع شود، باطل است، هرچند بین طرفین عقد، مقدار و جنس آن معیّن باشد.
البتّه چنانچه قبل از خواندن عقد، مقدار و جنس آن تعیین شده، ذکر آن در صیغۀ عقد به صورت «عَلَی المَهْرِ المَعْلُوم» کافی است.[۱۴]
شرایط مهریه و نوع آن
ج۴، مسئله ۳۲۹ . مالی که به عنوان مهریۀ عقد موقّت قرار داده میشود، لازم است دارای شرایطی باشد که از جملۀ آنها موارد ذیل میباشد:
۱. از نظر شرعی، مالک شدن مسلمان نسبت به آن صحیح باشد؛
بنابراین، نمیتوان شراب یا خوک یا وسایل مخصوص قمار و مانند آن را به عنوان مهریه قرار داد.
۲. بنابر احتیاط لازم، عرفاً ارزش مالی داشته باشد؛
بنابراین، قرار دادن اشیای بیارزش مثل یک دانه گندم یا یک برگ درخت به عنوان مهریه بنابر احتیاط لازم صحیح نیست.
۳. برای طرفین معلوم باشد؛
پس اگر فرد بگوید: «چیزی را مهر قرار دادم» یا «یکی از دو شیء – مثلاً منزل یا ماشین – مهر باشد»، بدون آنکه آن را معیّن نماید، صحیح نیست؛
بلکه احتیاط واجب آن است مهریه از نظر مقدار و جنس و اوصاف آن، با کیفیّتی که در احکام معاملات بیان شد[۱۵] معلوم باشد؛
پس اگر مثلاً از اشیای وزنی یا عددی است برای تعیین مقدار آن، بنابر احتیاط واجب باید وزن یا عدد آن و اگر از اشیای متری است، متراژ یا مساحت آن معلوم باشد.
همچنین، اگر مهریه را مثلاً یک شاخه گُل قرار داده، ولی جنس آن را مشخّص نکنند، بنابر احتیاط واجب مهریه صحیح نیست؛ بلکه اگر جنس گُل مشخّص شده – مثلاً گُل سرخ – ولی از بین انواع مختلف آن – که قیمت آنها به مقدار قابل توجّه متفاوت است – نوعش معیّن نشود، بنابر احتیاط واجب مهریه صحیح نیست.
ج۴، مسئله ۳۳۰ . آنچه در عقد موقّت میتواند به عنوان مهریه قرار داده شود، صورتهای مختلفی دارد، از جملۀ آنها موارد ذیل است:
- ۱. عین؛ مانند خانه یا باغ یا زمین معیّن و موجود.
- ۲. دین؛ مانند تعداد معیّنی سکّۀ بهار آزادی در ذمّۀ زوج.
- ۳. منفعت؛ مانند منافع خانه یا باغ یا وسیلۀ نقلیّۀ معیّن.
- ۴. عمل (کار و خدمت)؛ مانند آموزش حرفه یا هنر خاص یا تعلیم قرآن؛
- ۵. حقّ مالی قابل نقل و انتقال؛ مانند حقّ التحجیر یا سرقفلی مغازه.[۱۶]
ج۴، مسئله ۳۳۱ . اگر فردی غیر زوج – مانند پدر وی – رضایت دهد که مال معیّن وی به صورت عین شخصی جهت مهریۀ عقد موقّت قرار گیرد و عقد ازدواج با همان مهر انجام شود، صحیح است.
امّا قرار دادن مهر به صورت دین بر ذمّۀ فردی غیر از زوج محلّ اشکال است، هرچند با اذن یا اجازۀ وی باشد.
صورتهای مالکیّت زوجه نسبت به تمام یا بخشی از مهریه
ج۴، مسئله ۳۳۲ . زوجه در عقد موقّت با اجرای صیغۀ عقد، مالک تمام مهریه معیّن شده در آن عقد میگردد؛ ولی اگر در مدّت عقد از نزدیکی شوهر با وی[۱۷] بدون عذر[۱۸] امتناع ورزد، از مهریۀ معیّن شده، به نسبت مدّتی که امتناع کرده (در مقایسه با تمام مدّت) کسر میشود؛ مثلاً اگر امتناع وی در نصف مدّت عقد بوده، نیمی از مهریه کسر میشود.
امّا اگر زوجه از سایر استمتاعات متعارف – غیر از نزدیکی[۱۹] – در مدّت عقد امتناع ورزد، چیزی از مهریه کسر و ساقط نمیشود؛
البتّه، چنانچه شوهر از نزدیکی عاجز باشد، در صورت امتناع زوجه از سایر استمتاعات، ساقط شدن مقداری از مهر به اندازۀ مدّت امتناع (در مقایسه با تمام مدّت) محلّ اشکال است و مراعات مقتضای احتیاط در این مورد با مصالحه و مانند آن ترک نشود.
شایان ذکر است، اگر زوجه در ضمن عقد با شوهر شرط کرده[۲۰] که نزدیکی صورت نگیرد، امتناع کردن بدون عذر زوجه از سایر استمتاعات متعارف، موجب کم شدن مهریه – با توضیحی که بیان شد – میگردد.
ج۴، مسئله ۳۳۳ . اگر شوهر در دوران عقد موقّت بمیرد یا زندانی شود یا مسافرت برود یا مریض شود تا اینکه مدّت عقد سپری گردد، چیزی از مهریه کسر و ساقط نمیشود، هرچند در طول مدّت عقد، نزدیکی صورت نگیرد.
این حکم، بنابر احتیاط واجب در جایی که زوجه در بین مدّت عقد – هرچند قبل نزدیکی – فوت نماید نیز جاری است.
ج۴، مسئله ۳۳۴ . اگر شوهر در ازدواج موقّت، تمام یا مقدار باقیمانده از مدّت آن را به زوجهاش ببخشد، چنانچه با وی نزدیکی کرده[۲۱] باید تمام مهریۀ معیّن شده را به وی بپردازد، هرچند از زمان عقد تنها ساعتی سپری شده و مثلاً چند ماه یا چند سال از مدّت عقد باقیمانده باشد.
امّا چنانچه شوهر با وی نزدیکی نکرده، لازم است نصف مهریه را بپردازد.
ج۴، مسئله ۳۳۵ . اگر در عقد موقّت شرایط شرعی رعایت نشده و باطل باشد، مانند اینکه معلوم شود زوجه، خواهر رضاعی زوج بوده یا صیغۀ عقد به صورت صحیح جاری نشده، در هر یک از دو صورت ذیل مهریهای برای زوجه ثابت نمیباشد:
الف. نزدیکی صورت نگرفته؛[۲۲]
ب. نزدیکی انجام شده، ولی زوجه از باطل بودن عقد اطلاع داشته باشد؛
امّا اگر نزدیکی انجام شده و زوجه از باطل بودن عقد اطلاع نداشته، برای زوجه «مهر المثل» – با لحاظ موقّت بودن عقد – ثابت میشود؛[۲۳] البتّه اگر مهریۀ معیّن شده در عقد،[۲۴] کمتر از مهر المثل باشد زوجه استحقاق بیشتر از آن مقدار را ندارد.
۲. مدّت عقد معیّن باشد و در صیغۀ عقد ذکر گردد
ج۴، مسئله ۳۳۶ . در عقد موقّت باید مدّت تعیین شود و آن «مدّت»، برای طرفین معیّن باشد؛ مانند آنکه مدّت را ۴۰ شبانه روز از زمان عقد قرار دهند؛
بنابراین، اگر مدّت عقد مجهول باشد – مانند چند هفته بدون تعیین تعداد هفتهها – یا مردّد بین مقدار کمتر و بیشتر باشد – مانند یک یا دو ماه – عقد موقّت صحیح نیست؛
البتّه اگر مدّت عقد را تا آخر ماه قمری قرار دهند – در حالی که معلوم نیست ماه فعلی ۲۹ روزه یا ۳۰ روزه است – اشکال ندارد.
ج۴، مسئله ۳۳۷ . مدّت عقد موقّت باید در صیغۀ عقد ذکر شود. بنابراین، اگر صیغۀ عقد – عمداً یا از روی فراموشی، غفلت یا ندانستن مسأله – بدون ذکر مدّت عقد واقع شود، باطل است، هرچند بین طرفین مدّت آن مشخّص باشد؛
البتّه، چنانچه قبل از خواندن عقد، مدّت تعیین شده، ذکر آن در صیغۀ عقد به صورت «فِی المُدَّةِ المَعْلُومة» کافی است.
۳. شروع مدّت عقد موقّت از هنگام تحقّق آن باشد (بنابر احتیاط واجب)
ج۴، مسئله ۳۳۸ . مدّتی که در عقد موقّت معیّن میشود، بنابر احتیاط لازم باید متّصل به عقد باشد. بنابراین، اگر صیغۀ عقد اجرا شود و ابتدای مدّت آن مثلاً آغاز هفتۀ بعد باشد، صحیح بودن عقد محلّ اشکال است و مراعات مقتضای احتیاط در این مورد ترک نشود.
۴. مدّت عقد از مقدار احتمالی عمر زوجین یا یکی از آن دو بیشتر نباشد
ج۴، مسئله ۳۳۹ . مدّت ازدواج موقّت نباید بیشتر از مقدار احتمالی عمر زوجین یا یکی از آن دو باشد. بنابراین، اگر مدّت عقد را به اندازهای قرار دهند که عرفاً اطمینان حاصل میشود که زوج یا زوجه به آن مقدار عمر نمیکند، عقد باطل است.[۲۵]
۵. مدّت عقد موقّت برای استمتاع قابلیّت داشته باشد (بنابر احتیاط واجب)
ج۴، مسئله ۳۴۰ . مدّت عقد ازدواج موقّت بنابر احتیاط واجب نباید به اندازهای کوتاه باشد که در آن مدّت، قابلیّت استمتاع نسبت به زوج و زوجه وجود نداشته باشد.
بنابراین، اگر پدر یا پدربزرگ پدری، دختر یا پسر نابالغ خود را جهت مَحرم شدن برای مدّت کوتاهی به عقد موقّت کسی در آورد، ولی در این مدّت پسر، بهطور کلّی قابلیّت لذّت بردن نداشته باشد، یا دختر بهطور کلّی قابلیّت لذّت بردن از او وجود نداشته نباشد، صحیح بودن عقد محلّ اشکال است و مراعات مقتضای احتیاط در این مورد ترک نشود.
شایان ذکر است، در فرض مذکور جایز است برای رفع اشکال، مدّت عقد موقّت را طولانی قرار دهند و بعد از اجرای صیغۀ عقد، زوج یا در صورتی که نابالغ است ولیّ شرعی زوج – مانند پدر یا پدر یزرگ پدری – مدّت باقیمانده را ببخشد.[۲۶]
سایر مسائل عقد موقّت
پایان زوجیّت در عقد موقّت
ج۴، مسئله ۳۴۱ . بعد از سپری شدن مدّت معیّن شده در عقد موقّت، احکام زوجیّت بین زن و شوهر به پایان میرسد و نیازی به اجرای صیغۀ طلاق نیست؛
امّا قبل از سپری شدن مدّت تعیین شده، در صورتی جدایی بین طرفین حاصل میشود که یکی از موارد ذیل محقّق شود:
الف. شوهر باقیماندۀ مدّت عقد را به زوجهاش ببخشد، این بخشش «هبۀ مدّت» یا «بذل مدّت» نیز نامیده میشود؛[۲۷]
ب. یکی از زوجین فوت نماید؛
ج. عقد به سبب خیار عیب یا خیار تدلیس – که توضیح آن در فصل «فسخ عقد» بیان شد – فسخ شود؛
د. عقد به سببی همچون ارتداد یا رضاع و مانند آن خود به خود فسخ شود (انفساخ عقد).
ج۴، مسئله ۳۴۲ . برای محقّق شدن «بخشش مدّت عقد» یا «هبۀ مدّت»، رضایت قلبی شوهر کافی نیست؛ بلکه باید آن را از روی اختیار (بدون اکراه)[۲۸] با گفتار یا عملی که دلالت بر آن کند، ابراز و انشاء نماید.
مثل آنکه مرد به همین قصد بگوید: «مدّت باقیمانده را بخشیدم»؛ یا پس از اینکه زوجه از زوج تقاضای بخشش مدّت نموده، بگوید: «بخشیدم»؛ یا آنکه زوج با التفات به این مطلب که رابطۀ زوجیّت بینشان به پایان نمیرسد، مگر با بخشش بقیّۀ مدّت، بگوید: «هر چه بین ما بود تمام شد».
ج۴، مسئله ۳۴۳ . برای محقّق شدن «بخشش مدّت عقد»، قبول بخشش توسط زوجه یا رضایت وی شرط نیست؛ همین طور لازم نیست بخشش در حضور زوجه انجام شده یا به صورت خطاب به او گفته شود.
بنابراین، اگر زوج در غیاب زوجهاش – مثلاً به نام مریم – بگوید: «مدّت باقیمانده از عقد موقّت مریم را بخشیدم»، هبۀ مدّت واقع شده و زوجیّت به پایان میرسد.
ج۴، مسئله ۳۴۴ . برای محقّق شدن «بخشش مدّت عقد»، شرایطی که در طلاق لازم است مانند پاک بودن زن از حیض و نفاس و نیز شاهد گرفتن دو مرد عادل یا غیر آن، شرط و لازم نیست.
ج۴، مسئله ۳۴۵ . «اختیار» بخشش تمام مدّت عقد موقّت یا مقدار باقیماندۀ آن «فقط با شوهر» است؛[۲۹] البتّه وی میتواند برای این امر، به فرد دیگری – زوجه یا غیر زوجه – وکالت یا اذن دهد؛
این اذن قابل رجوع و وکالت قابل عزل میباشد و اگر زوجه بخواهد وکالت مذکور غیر قابل عزل باشد، حکم آن در مسأله بعد ذکر میشود.
ج۴، مسئله ۳۴۶ . اگر زوجه در ضمن عقد ازدواج موقّت یا عقد دیگری، شرط نماید وکیل در بخشش مدّت عقد از طرف شوهرش باشد – به صورت مطلق یا در شرایط خاصّی که در هنگام عقد معیّن میکنند – و شوهر عقد را با شرط مذکور پذیرفته باشد، چنین وکالتی قابل عزل نیست و زوجه مطابق شرط میتواند به وکالت از زوج مدّت عقد را ببخشد.[۳۰]
ج۴، مسئله ۳۴۷ . اگر زوج بچۀ نابالغ باشد، پدر و پدربزرگ پدری وی میتوانند – با رعایت آنچه در مسألۀ «۱۶۶» ذکر شد – مدّت عقد موقّت را ببخشند، هرچند مقدارى از زمان ازدواج موقّت پس از بلوغ وی باشد؛
پس اگر پدر یا پدربزرگ براى پسر چهارده سالۀ خودش که بالغ نیست زنى را دو ساله «مُتْعَه» کند، با رعایت شرایط مسألۀ «۱۶۶» میتواند مدّت باقیماندۀ عقد آن زن را ببخشد.
ج۴، مسئله ۳۴۸ . بعد از بخشش مدّت، زوجین بدون اجرای مجدّد صیغۀ عقد ازدواج، حقّ رجوع به یکدیگر را ندارند.
ج۴، مسئله ۳۴۹ . اگر زوج بخشیدن مدّت عقد موقّت را با «قید و شرطی» همراه کند، چند صورت دارد:
الف. زوج اصل بخشیدن مدّت را معلّق و مقیّد بر آن کند، یعنی مقصودش آن باشد که بخشش مدّت در صورتی است که مثلاً زن، بعداً با فرد معیّنی ازدواج نکند، وگرنه اصلاً بخششی واقع نشده باشد؛ در این صورت، بخشش مذکور باطل و بیاثر است.
ب. زوج بخشش مدّت را مشروط به شرطی مانند ازدواج نکردن زن با فرد معیّنی نماید؛[۳۱] در این صورت، بخشش مدّت واقع شده، ولی شرط آن بیاثر است. بنابراین، چنانچه زن بعداً با فرد معیّن ازدواج کند، باز هم بخشش مدّت به درستی واقع شده و ازدواج قبلی قابل برگشت نیست.
ج. مقصود زوج، وعدۀ بخشیدن مدّت باشد، یعنی وعده دهد مثلاً در صورتی که همسرش مهریۀ خویش را ببخشد، وی مدّت باقیمانده را خواهد بخشید.
در این صورت با چنین عبارتی، بخشش مدّت واقع نشده، هرچند بر وی (زوج) بنابر احتیاط واجب است در صورتی که زن مهریه را بخشید، به وعدۀ خود عمل کرده و مدّت را ببخشد.
ج۴، مسئله ۳۵۰ . اگر زوج بخشش مدّت را در قالب عقد صلح با عوض یا مشروط محقّق کند، مثلاً به زن بگوید: «مصالحه کردم با تو بر اینکه مدّت باقیماندۀ عقد بخشیده شده و ساقط باشد در قبال اینکه با فلان فرد ازدواج نکنی» یا بگوید: «مصالحه کردم با تو بر اینکه مدّت باقیماندۀ عقد بخشیده شده و ساقط باشد، مشروط بر اینکه با فلان فرد ازدواج نکنی»، چنانچه زوجه مصالحه را قبول کند، بخشش مدّت واقع میشود و زوجه حقّ ندارد با فرد معیّن ازدواج کند؛[۳۲] البتّه، چنانچه با وی ازدواج کند، ازدواجش صحیح است، هرچند مرتکب معصیت شده است.
شایان ذکر است، اگر شرط ضمن صلح یا عوض صلح مثلاً آن باشد که زن با فرد معیّنی ازدواج کند، زوج میتواند او را به انجام شرط وادار کند هرچند با مراجعه به حاکم شرع و مانند آن باشد.
حقوق زوجین در عقد موقّت
ج۴، مسئله ۳۵۱ . زوجه در ازدواج موقّت، حقّ القَسْم[۳۳] ندارد. همچنین، برای وی حقّ نفقه ثابت نیست، هرچند از شوهرش آبستن باشد و فرقی ندارد زوجه از اینکه در عقد موقّت، حقّ القسم و حقّ نفقه وجود ندارد، اطلاع داشته باشد یا نه.
ج۴، مسئله ۳۵۲ . در عقد موقّت زوجه میتواند بدون اجازۀ شوهر از منزل خارج شود، ولی اگر خروج وی از منزل، مانع حقّ استمتاع و نزدیکی زوج باشد، جایز نیست، مگر اینکه عذری داشته باشد؛[۳۴]
البتّه، احتیاط مستحب آن است که زوجه حتّی در صورتی که حقّ شوهر از بین نمیرود، بدون اجازه از منزل خارج نشود.
ج۴، مسئله ۳۵۳ . زن و شوهر در عقد موقّت از یکدیگر ارث نمیبرند و چنانچه ارث بردن از یکدیگر یا ارث بردن یکی از دیگری را در ضمن عقد شرط کرده باشند، صحیح بودن این شرط محلّ اشکال است و مراعات مقتضای احتیاط ترک نشود.[۳۵]
ازدواج موقّت با زنی که ادّعا میکند شوهر ندارد
ج۴، مسئله ۳۵۴ . اگر زنی ادّعا کند شوهر ندارد و در ایّام عدّۀ[۳۶] شخص دیگری نیست، چنانچه احتمال عقلایی داده شود که راست میگوید، ازدواج موقّت با او جایز است؛
البتّه در صورتی که زن، «مُتّهمه» محسوب شود، یعنی قرائن و شواهدی باشد که گمان به کذب او برود، مرد برای ازدواج موقّت با او بنابر احتیاط لازم باید فحص و جستجو نماید تا در این مورد به اطمینان برسد.
ج۴، مسئله ۳۵۵ . اگر مرد بعد از ازدواج موقّت برایش تردید حاصل شود که زوجهاش مانع شرعی از ازدواج داشته یا نه، جستجو و تحقیق در این مورد شایسته نیست، هرچند مورد اتّهام باشد؛
البتّه، اگر وجود مانع شرعی از ازدواج با وی برای مرد ثابت شود، باید مطابق آن عمل نماید.
ازدواج موقّت با زنی که زنا کرده
ج۴، مسئله ۳۵۶ . ازدواج موقّت[۳۷] با زنی که – العیاذ باللّه – زنا کرده، ولی در حال حاضر مانع شرعی از ازدواج با وی وجود ندارد، مکروه است؛ بلکه در دو صورت ازدواج با وی محلّ اشکال است و احتیاط واجب در ترک آن میباشد:[۳۸]
الف. مردی که با او زنا کرده، بخواهد قبل از توبۀ زن با او ازدواج نماید؛
ب. زن بر انجام عمل زنا مشهور شده باشد و مرد بخواهد قبل از توبۀ آن زن با وی ازدواج نماید، هرچند آن مرد با او زنا نکرده باشد.[۳۹]
ج۴، مسئله ۳۵۷ . ازدواج موقّت زن با مردی که – العیاذ باللّه – مشهور به زنا باشد، قبل از توبۀ آن مرد، محلّ اشکال است و احتیاط واجب در ترک آن است.[۴۰]
ازدواج دائم با زنی که در عقد موقّت شخص بوده
ج۴، مسئله ۳۵۸ . اگر فرد زنی را برای خویش عقد موقّت نماید، قبل از تمام شدن مدّت عقد، نمیتواند وی را مجدّداً به عقد دائم یا موقّت خود در آورد و برای این منظور باید صبر کند تا مدّت عقد تمام شود یا آنکه مدّت باقیمانده را ببخشد[۴۱] و سپس اقدام به ازدواج دائم یا موقّت با وی نماید.[۴۲]
ازدواج موقّت بدون استمتاع
ج۴، مسئله ۳۵۹ . اگر قصد افراد از ازدواج موقّت لذّت بردن نباشد – مثلاً برای حاصل شدن محرمیّت باشد – باز هم ازدواج صحیح است؛ ولی اگر زوجه در عقد موقّت شرط نماید که برای زوج هیچ حقّ استمتاعی نباشد، عقد باطل است؛
امّا اگر شرط کند شوهر با او نزدیکی نکند، عقد و شرط صحیح است و شوهر فقط میتواند لذّتهای دیگر از او ببرد و اگر زوجه بعداً به نزدیکی راضی شود، شوهر میتواند با او نزدیکی نماید.[۴۳]
اختلاف زوجین در دائم یا موقّت بودن عقد
ج۴، مسئله ۳۶۰ . اگر بعد از تحقّق عقد ازدواج، زوجه ادّعا نماید عقد به صورت دائم بوده و در نتیجه مستحقّ نفقه است، ولی زوج، موقّت بودن عقد و عدم ثبوت نفقه را ادّعا کند، در این مورد زوجه «مدّعی» و زوج «منکِر» محسوب میشود؛ مگر اینکه ادّعای زوجه مطابق ظاهر باشد؛
امّا اگر مقصود زوجه از ادّعای دائمی بودن عقد، استحقاق تمام مهر باشد و این در حالی باشد که به عدم تمکین اقرار مینماید، ولی مقصود زوج از ادّعای موقّت بودن عقد، پس گرفتن بخشی از مهر به سبب عدم تمکین زوجه در بعضی از مدّت عقد باشد،[۴۴] در این فرض زوج «مدّعی» و زوجه «منکِر» محسوب میشود؛
مگر اینکه ادّعای زوج مطابق ظاهر باشد و حاکم شرع پس از تعیین «مدّعی» و «منکر»، حسب موازین باب قضا بین طرفین حکم مینماید.
شایان ذکر است، گاهی نزاع و اختلاف بین طرفین از باب «تداعی»[۴۵] است، مانند اینکه دو دعوای مذکور اجتماع نمایند، از یک طرف زوجه ادّعا نماید عقد به صورت دائم بوده و وی مستحقّ نفقه است و از شوهر مطالبه نفقه نماید و از طرف دیگر زوج ادّعای موقّت بودن عقد و پس گرفتن بخشی از مهر به سبب عدم تمکین زوجه در بعضی از مدّت عقد را داشته باشد، در این صورت اگر ظاهر موافق با گفتۀ یکی از آنها نباشد، احکام «تداعی»[۴۶] در مورد آن جاری میشود.[۴۷]
[۲] . شایان ذکر است، اکتفا کردن به «قَبِلْتُ» یا «قَبِلْتُ التَّزْویجَ» نیز صحیح میباشد.
[۳] . یا بگوید: «أَنْکَحْتُ نَفْسی لَکَ عَلَی المَهْرِ الْمَعْلُومِ فی المُدَّةِ المَعْلُومَة» یا «أَنْکَحْتُ نَفْسی مِنْکَ عَلَی المَهْرِ الْمَعْلُومِ فی المُدَّةِ المَعْلُومَة».
[۴] . ضمیر «کاف» در عبارت «زَوَّجْتُک… » به کسره خوانده میشود.
[۵] . یا بگوید: «زَوَّجْتُ مُوَکِّلَکَ مُحَمَّداً مُوَکِّلَتی فاطِمَةَ عَلَی المَهْرِ المَعْلُوم فی المُدَّةِ المَعْلُومَة» یا «زَوَّجْتُ مُوَکِّلَتی فاطِمَةَ بِمُوَکِّلِکَ مُحَمَّدٍ عَلَی المَهْرِ المَعْلُومِ فی المُدَّةِ المَعْلُومَة» یا «زَوَّجْتُ مُوَکِّلَتی فاطِمَةَ مِنْ مُوَکِّلِکَ مُحَمَّدٍ عَلَی المَهْرِ المَعْلُومِ فی المُدَّةِ المَعْلُومَة».
[۶] . یا اینکه بگوید: «أَنْکَحْتُ مُوَکِّلَکَ مُحَمَّداً مُوَکِّلَتی فاطِمَةَ عَلَی المَهْرِ المَعْلُوم فی المُدَّةِ المَعْلُومَة» یا «أَنْکَحْتُ مُوَکِّلَتی فاطِمَةَ لِمُوَکِّلِکَ مُحَمَّدٍ عَلَی المَهْرِ المَعْلُومِ فی المُدَّةِ المَعْلُومَة» یا «أَنْکَحْتُ مُوَکِّلَتی فاطِمَةَ مِنْ مُوَکِّلِکَ مُحَمَّدٍ عَلَی المَهْرِ المَعْلُومِ فی المُدَّةِ المَعْلُومَة».
[۷] . یا بگوید: «زَوَّجْتُ مُوَکِّلی مُحَمَّداً مُوَکِّلَتی فاطِمَةَ عَلَی المَهْرِ المَعْلُوم فی المُدَّةِ المَعْلُومَة» یا «زَوَّجْتُ مُوَکِّلَتی فاطِمَةَ بِمُوَکِّلی مُحَمَّدٍ عَلَی المَهْرِ المَعْلُومِ فی المُدَّةِ المَعْلُومَة» یا «زَوَّجْتُ مُوَکِّلَتی فاطِمَةَ مِنْ مُوَکِّلی مُحَمَّدٍ عَلَی المَهْرِ المَعْلُومِ فی المُدَّةِ المَعْلُومَة».
[۸] . یا اینکه بگوید: «أَنْکَحْتُ مُوَکِّلی مُحَمَّداً مُوَکِّلَتی فاطِمَةَ عَلَی المَهْرِ المَعْلُوم فی المُدَّةِ المَعْلُومَة» یا «أَنْکَحْتُ مُوَکِّلَتی فاطِمَةَ لِمُوَکِّلی مُحَمَّدٍ عَلَی المَهْرِ المَعْلُومِ فی المُدَّةِ المَعْلُومَة» یا «أَنْکَحْتُ مُوَکِّلَتی فاطِمَةَ مِنْ مُوَکِّلی مُحَمَّدٍ عَلَی المَهْرِ المَعْلُومِ فی المُدَّةِ المَعْلُومَة».
[۹] . یا بگوید: «زَوَّجْتُ مُوَکِّلَتی فاطِمَةَ مِنْ نَفْسی عَلَی المَهْرِ المَعْلُومِ فی المُدَّةِ المَعْلُومَة».
[۱۰] . یا بگوید: «أَنْکَحْتُ مُوَکِّلَتی فاطِمَةَ مِنْ نَفْسی عَلَی المَهْرِ المَعْلُومِ فی المُدَّةِ المَعْلُومَة».
[۱۱] . یا بگوید: «زَوَّجْتُ نَفْسی مِنْ مُوَکِّلی مُحَمَّدٍ عَلَی المَهْرِ المَعْلُومِ فی المُدَّةِ المَعْلُومَة».
[۱۲] . یا بگوید: «أَنْکَحْتُ نَفْسی مِنْ مُوَکِّلی مُحَمَّدٍ عَلَی المَهْرِ المَعْلُومِ فی المُدَّةِ المَعْلُومَة».
[۱۳] .برخی دیگر از شرایط صحّت عقد موقّت،در مسألهٔ«۱۸۱» ذکر شد
[۱۴] . بنابراین، اگر مهریۀ مورد توافق بین زوجین ۱۰۰ هزار تومان باشد، لازم نیست در صیغۀ عقد گفته شود «عَلی مِئَةِ أَلْفِ تومان» و گفتن «عَلَی المَهْرِ المَعْلُوم» کافی است.
[۱۵] . به جلد سوّم، فصل «خرید و فروش»، مسألۀ «۱۴۰»، شرط دوّم و سوّم رجوع شود.
[۱۶] . منظور از حقّ التحجیر در جلد سوّم، مسألۀ «۱۳۵۶» و حقّ سرقفلی در جلد سوّم، مسائل «۶۰۹ و ۶۱۰» ذکر شده است.
[۱۷] . منظور از نزدیکی در این مسأله، نزدیکی از جلو (قُبُل) و استمتاعات متعارف قبل و هنگام نزدیکی میباشد.
[۱۸] . عذر شامل عذر شرعی، مانند ایّام حیض و عذر عرفی، مانند مریضی شدید و سفر ضروری میشود، هرچند نسبت به عذر عرفی احتیاط مستحب آن است که با هم مصالحه نمایند
[۱۹] . با توضیحی که در پاورقی (۲) از همین مسأله بیان شد.
[۲۰] . یا آنکه این شرط در پیشگفتگوی عقد مطرح گردیده و عقد مبتنی بر آن خوانده شده است.
[۲۱] . حکم مذکور، شامل نزدیکی از پشت هم میشود.
[۲۲] . همان.
[۲۳] . معنای مهر المثل، در مسألۀ «۲۵۷» بیان گردید.
[۲۴] . مهر المُسمّی.
[۲۵] . به عنوان مثال، خواندن عقد موقّت «۹۹ ساله» برای مرد یا زنی که ۳۰ سال عمر دارند و حداکثر مقدار احتمالی عمر آنان ۱۰۰ سال است، باطل میباشد.
[۲۶] . شایان ذکر است، عقد بچّۀ نابالغ توسط پدر یا پدربزرگ پدری و همین طور بخشش مدّت عقد، باید با رعایت شرایطی باشد که در مسألۀ «۱۶۶» ذکر شد.
[۲۷] . بخشش مدّت باقیماندۀ عقد، نوعی اسقاط و ابراء کلیّۀ حقوق زوجیّت و خاتمه و پایان احکام آن میباشد و نوعی «ایقاع» محسوب میشود؛ معنای ایقاع در جلد سوّم، مسألۀ «۷۵» ذکر شد.
[۲۸] . معنای «اکراه» در فصل «طلاق»، مسائل «۴۸۹ و بعد از آن» ذکر میشود.
[۲۹] . این اختیار و ولایت در بخشش مدّت برای حاکم شرع، به سبب وقوع زوجه در عسر و حرج و مانند آن ثابت نیست.
[۳۰] . توضیح بیشتر در جلد سوّم، فصل «وکالت»، مسألۀ «۱۱۸۳» ذکر شد.
[۳۱] . فرق بین قید و شرط از توضیحی که در جلد سوّم، مسألۀ «۴۷۳» ذکر شد فهمیده میشود.
[۳۲] . گفتنی است مصالحه نسبت به ابراء مدّت، همان طور که مانند مثالهای مذکور در متن میتواند به صورت «شرط نتیجه» باشد، میتواند به صورت «شرط فعل» نیز واقع شود؛ مثل اینکه زوج بگوید: «مصالحه کردم با تو بر اینکه مدّت باقیمانده از عقد موقّت را ببخشم در قبال اینکه (یا مشروط بر اینکه) با فلانی ازدواج نکنی» و در این صورت، با قبول زوجه و انعقاد مصالحه، بر زوج واجب است مدّت را ببخشد و اگر چنین نکند، زوجه میتواند او را مجبور به بخشیدن مدّت کند، هرچند با رجوع به حاکم شرع باشد. شایان ذکر است، فرق بین شرط نتیجه و شرط فعل از توضیحات جلد سوّم، مسائل «۲۹۹ و ۳۰۰» معلوم میشود.
[۳۳] . توضیح حقّ القَسْم، در مسألۀ «۲۷۷» ذکر شد.
[۳۴] . موارد عذر، در مسألۀ «۲۶۴»بیان شد.
[۳۵] . مانند اینکه اگر شرط ارث بردن زوجه از زوج شده باشد، در صورت فوت زوج، ورثۀ وی با زوجه در این مورد مصالحه نمایند.
[۳۶] . اعم از عدّۀ طلاق، عدّۀ ازدواج موقّت، عدّۀ وفات، عدّۀ وطی به شبهه و غیر آن.
[۳۷] . احتیاط واجب مذکور در این مسأله و مسألۀ بعد اختصاص به عقد موقّت نداشته و همان طور که در مسائل «۱۵۶ تا ۱۵۸» ذکر شد، در مورد عقد دائم نیز جاری است.
[۳۸] . در صورت مخالفت با احتیاط واجب، مراعات مقتضای احتیاط ترک نشود.
[۳۹] . توضیح بیشتر در مورد احکام ازدواج با زنی که زنا کرده، در مسائل «۱۵۶ و ۱۵۷» ذکر شد.
[۴۰] . در صورت مخالفت با احتیاط واجب، مراعات مقتضای احتیاط ترک نشود.
[۴۱] . بذل مدّت یا هبۀ مدّت نماید.
[۴۲] . شایان ذکر است، در فرض مذکور زوجه برای ازدواج مجدّد با شوهرش لازم نیست عدّه نگه دارد؛ ولی اگر بخواهد با شخص دیگری ازدواج نماید – با توضیحی که در احکام عدّه بیان میگردد – باید عدّه نگه دارد.
[۴۳] . این حکم، در عقد دائم نیز جاری میشود.
[۴۴] . توضیحات مربوط به عدم استحقاق زوجه نسبت به مهریۀ عقد موقّت به جهت تمکین نکردن، در مسألۀ «۳۳۲» ذکر شد.
[۴۵] . در دعاوی گاه یکی از دو طرف، «مدّعی» چیزی و طرف دیگر «منکر» ادّعای اوست، بدون آنکه خود ادّعایی داشته باشد. غالب موارد دعاوی چنین است و گاه هر دو طرف مدّعی هستند، دو طرف دعوی «متداعیان» و دعوای آن دو «تداعی» نامیده میشود؛ مثلاً کسی واحدی از آپارتمانهای خود را به شخصی اجاره داده، پیش از سکونت مستأجر در آپارتمان، بینشان در تعیین واحد مورد اجاره اختلاف پیش میآید، موجر مدّعی میشود واحد غربی را اجاره داده است، ولی مستأجر مدّعی است مورد اجاره واحد شرقی میباشد؛ در این صورت، هر یک مدّعی اجارۀ واحدی از ساختمان و منکر اجارۀ واحد دیگر است. شایان ذکر است، تداعـــی در باب ازدواج – که مثال آن در متـــن ذکر شده – نیز از همین قبیل است.
[۴۶] . احکام باب تداعی، در کتابهای مفصّلتر ذکر شده است.
[۴۷] . بنابراین، در نزاع مذکور نمیتوان در تمام موارد «اصل» را بر دائمی یا موقّت بودن عقد قرار داد، بلکه لازم است مقصود زوجین از این ادّعا لحاظ گردد.