[۳۶۱] [۳۶۲] [۳۶۳] [۳۶۴] [۳۶۵] [۳۶۶] [۳۶۷] [۳۶۸] [۳۶۹] [۳۷۰] [۳۷۱] [۳۷۲] [۳۷۳] [۳۷۴] [۳۷۵] [۳۷۶] [۳۷۷] [۳۷۸] [۳۷۹] [۳۸۰] [۳۸۱] [۳۸۲] [۳۸۳] [۳۸۴] [۳۸۵] [۳۸۶] [۳۸۷] [۳۸۸]
برخی از احکام مربوط به اولاد
انتساب شرعی فرزند به زن و شوهر
ج۴، مسئله ۳۶۱ . اگر بعد از تحقّق یافتن عقد ازدواج – دائم یا موقّت – فرزندی از زن متولّد شود، در صورتی که از هر راه عقلایی[۱] معلو م شود که فرزند مربوط به شوهر آن زن یا فرد دیگر است، احکام شرعی فرزند مذکور، مطابق با همان ثابت میشود؛
ولی چنانچه احتمال برود توسط غیر شوهر باردار گردیده و معلوم نباشد فرزندی که متولّد شده، مربوط به شوهر یا فرد دیگر است، آن فرزند با وجود شرایط ذیل از نظر شرعی ملحق و منسوب به شوهر آن زن میشود:[۲]
۱. شوهر زن با وی نزدیکی کرده و احتمال عقلایی داده شود انزال منی در مَهْبِل زن صورت گرفته یا آنکه هرچند نزدیکی محقّق نشده، ولی انزال منی بر ظاهر فرج صورت گرفته و احتمال عقلایی داده شود منی جذب مَهْبِل شده باشد؛
امّا اگر به روش دیگری منی شوهر وارد مَهْبِل شده باشد، مانند شیوههای مصنوعی و احتمال عقلایی داده شود که بر اثر آن، زن باردار شده، الحاق فرزند به زوج محلّ اشکال است و مراعات مقتضای احتیاط در این مورد ترک نشود.
۲. از زمان نزدیکی شوهر یا آنچه در حکم نزدیکی است تا زمان تولّد فرزند، شش ماه قمری سپری شده باشد. بنابراین، اگر فرزند قبل از مدّت مذکور زنده متولّد شود، ملحق به شوهر نمیگردد.
۳. بیشتر از یک سال قمری از زمان نزدیکی شوهر یا آنچه در حکم آن است تا زمان تولّد فرزند سپری نشده باشد.
ج۴، مسئله ۳۶۲ . با تحقّق شروط سه گانهای که در مسألۀ قبل ذکر شد، فرزندی که از زن متولّد شده، ملحق به شوهر وی میباشد و شوهر جایز نیست آن را از خویش نفی نموده و فرزند خود نداند؛
اگر نفی فرزند نماید چنانچه عقد دائم است، نفی مذکور بیاثر است مگر آنکه «لِعان»[۳] صورت گیرد و اگر عقد موقّت است، در ظاهر نفی مذکور بدون «لعان» پذیرفته میشود، ولی در صورتی که زوجه یا فرزند مذکور ادّعای نَسَب دارد، حاکم شرع میتواند از شوهر بخواهد که بر این امر قسم بخورد و در صورت امتناع و نُکول از قسم، حکم به انتساب میشود.
شایان ذکر است، عدم جواز نفی فرزند در صورتی است که شوهر شک داشته و احتمال بدهد که فرزند مربوط به اوست، امّا اگر – از شیوههای علمی جدید مانند آزمایش (DNA) – میداند که فرزند وی نیست، باید مطابق علم خویش رفتار نماید.
ج۴، مسئله ۳۶۳ . اگر انعقاد نطفه بر اثر وطی به شبهه[۴] باشد و فرزندی متولّد شود، ملحـــق به طرفیـــن (زن و مـــردی که بر اثــــر شبهـــه، نزدیکی نمودهاند) و فرزنـــد آن دو و حلالزاده محسوب می شود.
ج۴، مسئله ۳۶۴ . اگر انعقاد نطفه بر اثر انجام زنا توسط طرفین باشد و فرزندی متولّد شود، هرچند فرزند مذکور حرام زاده محسوب میگردد، ولی از لحاظ نَسَب، آن زن و مرد، پدر و مادر وی به حساب میآیند و تمام احکام نسب غیر از توارث (ارث بردن) بین او و زن و مرد مذکور، ثابت میباشد.
شایان ذکر است، اگر آن فرزند ازدواج نماید، فرزندانی که از او متولّد میشوند حلالزاده هستند.[۵]
ج۴، مسئله ۳۶۵ . اگر فرد با همسر شرعیش در ایّام حیض یا نفاس، یا در حال روزۀ ماه رمضان یا اعتکاف یا إحرام یا موارد دیگری که نزدیکی حرام است اقدام به نزدیکی نماید، فرزندی که بر اثر این نزدیکی متولّد میشود حلالزاده محسوب میگردد و حکم ولد الزّنا در مورد وی جاری نیست.
ج۴، مسئله ۳۶۶ . اگر منی مردی غیر از شوهر بدون انجام نزدیکی در مَهْبِل زن وارد شده و نطفهای منعقد گردد و زن به این شیوه باردار گردد، هرچند این عمل جایز نیست، ولی زنا به حساب نمیآید و فرزندی که متولّد میشود ملحق به زن و صاحب منی بوده و حلالزاده محسوب میگردد.
ج۴، مسئله ۳۶۷ . اگر زن و شوهر، بچّهای را که فرزند آن دو نیست برای سرپرستی و پرورش در اختیار گرفته و او را بزرگ کنند (فرزندخوانده)، این امر موجب ثابت شدن احکام نَسَب بین آن بچّه و زن و شوهر مذکور نمیشود؛
بنابراین، ثبت کردن نام فرزند خوانده در شناسنامه به عنوان فرزند حقیقی یا اطلاع ندادن واقع امر به فرزند خوانده که موجب مخالفت با بعضی از احکام شرعی مربوط به فرزند حقیقی (مانند ارث و محرمیّت) میشود، جایز نیست.
آداب و احکام مربوط به تولّد فرزند
ج۴، مسئله ۳۶۸ . برخی از اموری که انجام آن پس از تولّد فرزند مستحب است عبارتند از:
۱. شستن نوزاد بعد از تولّد، در صورتی که ایمن از ضرر باشد.
۲. اذان گفتن در گوش راست و اقامه گفتن در گوش چپ نوزاد در روز تولّدش، قبل از آنکه بند نافش بیفتد.[۶]
۳. رساندن مقداری از آب فرات و تربت حضرت ابی عبداللّه الحسین سیّد الشهداء(علیه السلام) به کام نوزاد.
۴. ولیمه دادن در روز تولّد نوزاد؛ البتّه تأخیر آن برای زمان کوتاه مانند چند روز، اشکال ندارد.
۵. تراشیدن سر نوزاد در روز هفتم تولّد وی، در صورت ایمن بودن از ضرر و صدقه دادن طلا و نقره هم وزن موهاى تراشیده شدۀ وی و مکروه است که قسمتی از سر را بتراشند و قسمت دیگری را باقی بگذارند.
۶. «عقیقه» با توضیحی که در مسائل بعد ذکر میشود.
۷. «خَتنه» با توضیحی که در مسائل بعد ذکر میشود.
۸. انتخاب نام نیک برای نوزاد؛
مثلاً اگر پسر است با نامهای پیامبران به ویژه نام پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم) یا ائمّۀ معصومین(علیهم السلام) یا نامهایی که مشتمل بر بندگی خداوند متعال باشد مانند عبداللّه و عبدالرّحمن نامگذاری نمایند؛ اگر دختر است، از نامهاى زنان صالحه به ویژه حضرت فاطمه انتخاب نمایند و نامگذاری فرزند به اسم دشمنان اهل بیت(علیهم السلام) مکروه است.[۷]
شایان ذکر است، در نامگذاری فرزند باید به دو نکته توجّه شود:
الف. نام گذاری فرزند به اسم ذات خداوند متعال «اللّه» و صفاتی که برای غیر خداوند متعال به کار نمیرود، مانند «رحمان» بدون ذکر کلمۀ «عبد» جایز نیست؛ بلکه نامگذاری فرزند به «إله» بنابر احتیاط لازم ترک شود.[۸]
ب. نامگذاری فرزند به صفاتی که غالباً برای خداوند متعال به کار میرود، طوری که اگر به صورت مطلق و بدون توضیح و نشانهای ذکر شود برداشت میشود که منظور از آن خداوند متعال میباشد مانند «رَبّ»، «خالق»، «رَزّاق» بدون ذکر کلمۀ «عبد»، بنابر احتیاط لازم جایز نیست.
٭ درادامه به ذکر چند روایت در «فضیلت انتخاب نام نیک» اشاره میشود:
از امام باقر(علیه السلام) روایت شده که فرمودند: «راستترین نامها نامی است که از بندگی خدا در آن باشد و برترین آنها اسامی پیامبران است».[۹]
در حدیث است که امام کاظم(علیه السلام) فرمودند: «نخستین احسانی که مرد به فرزند خود میکند این است که نام نیکویی برایش انتخاب کند، پس هر یک از شما نامی نیکو بر فرزندش قرار دهد».[۱۰]
از امیر المؤمنین روایت شده که فرمودند: «حقّ پدر بر فرزند آن است که اسم نیکو برایش انتخاب نماید و خوب تربیتش کند و به او قرآن بیاموزد».[۱۱]
سلیمان جعفری از امام کاظم(علیه السلام) روایت میکند که آن حضرت فرمودند:
«در خانهاى که در آن اسم محمّد یا احمد یا على یا حسن یا حسین یا جعفر یا طالب یا عبداللّه یا فاطمه (از بانوان) باشد، فقر و نیاز وارد نمىشود».[۱۲]
در حدیث از جابر نقل شده که هنگامی که امام باقر(علیه السلام) خواستند سوار بر مرکب شده و به عیادت یکی از شیعیان بروند، فرمودند: «ای جابر تو نیز دنبال من بیا، جابر میگوید: من نیز به دنبال حضرت روانه شدم.
وقتی حضرت(علیه السلام) به در آن خانه رسید، کودکی درب منزل آمد، امام باقر(علیه السلام) به آن کودک فرمودند: اسم تو چیست؟
گفت: محمّد، امام(علیه السلام) پرسیدند: کنیهات چیست؟ گفت: علی (یعنی ابو علی). امام باقر(علیه السلام) فرمودند: تو به شدّت از شیطان دور شدهای؛
زیرا شیطان هنگامی که بشنود کسی دیگری را به این نام صدا میزند: ای «محمّد»، ای «علی»، ذوب میشود همان طور که مس ذوب شود و هنگامی که بشنود کسی دیگری را به نام یکی از دشمنان ما صدا میزند بلند شده و به وجد و طرب در میآید و مشغول به نیرنگ و گمراهی میشود».[۱۳]
از امام صادق(علیه السلام) روایت شده که پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: «کسی که صاحب چهار فرزند پسر شود و یکى از آنان را هم نام من قرار ندهد به من جفا کرده است».[۱۴]
در حدیث است که رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: «خانهای که نام محمّد در آن باشد، خداوند متعال رزق و روزیشان را وسیع گرداند؛ پس اگر فرزندانتان را محمّد نام نهادید آنان را نزنید و دشنام ندهید».[۱۵]
از امام رضا(علیه السلام) روایت شده که فرمودند: «خانهای که در آن نام محمّد باشد، اهل آن خانه بامداد و شامگاهشان توأم با خیر و برکت خواهد بود».[۱۶]
در حدیث است که مردی را در روز قیامت میآورند و نامش محمّد است. خدواند متعال خطاب به وی میفرماید: «از من حیا نکردی و مرا معصیت کردی در حالی که همنام حبیب من رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) بودی و من امروز حیا دارم تو را عذاب کنم در حالی که همنام حبیب من هستی».[۱۷]
ابوهارون میگوید: من در مدینه معمولاً همنشین امام صادق(علیه السلام) بودم، مدّتی خدمت حضرت نرسیدم و بعد از چند روز دوباره محضر امام صادق(علیه السلام) رفتم. حضرت(علیه السلام) فرمودند: «ای ابا هارون چند روز است که تو را ندیدم؟ عرض کردم: صاحب پسری شدهام، حضرت(علیه السلام) فرمودند: مبارک باشد، چه اسمی برایش گذاشتهای؟ عرض کردم: نامش را محمّد گذاردهام.
حضرت امام صادق(علیه السلام) با گونۀ مبارک به سمت زمین خم شدند و میگفتند: محمّد محمّد محمّد تا جایی که نزدیک بود گونۀ مبارک حضرت به زمین برسد. سپس فرمودند: جان خودم و اولادم و اهلم و پدر و مادرم و تمام اهل زمین به فدای رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) .
به این بچّه ناسزا نگویی و او را نزنی و به او بدی نکنی. سپس فرمودند: در زمین خانهای نیست که اسم محمّد در آن باشد مگر اینکه آن خانه در هر روزی تقدیس میشود…».[۱۸]
ج۴، مسئله ۳۶۹ . شایسته است مؤمن وقتی مژدۀ ولادت فرزندش به وی داده میشود از اینکه او پسر است یا دختر سؤال نکند، بلکه از سلامتی و کامل بودن خلقتش بپرسد و اگر وی را سالم یافت حمد خداوند متعال را کرده و بگوید:[۱۹] «الحَمْدُ لِلهِ الّذی لَمْ یَخْلُقْ مِنّی خَلْقاً مُشَوَّهاً»[۲۰] و اگر بعداً دانست که پسر است، شکر خداوند متعال را بر نعمتش به جای آورد و اگر دانست دختر است از انتخاب خداوند متعال برایش ناراحت نشود و در حدیث است که دختران «حسنات» و پسران «نعمت» هستند و به حسنات پاداش داده میشود و از نعمت سؤال میشود.[۲۱]
احکام عقیقه
ج۴، مسئله ۳۷۰ . «عقیقه کردن» براى نوزاد – پسر یا دختر – در روز هفتم تولّدش مستحب است[۲۲] و اگر از روز هفتم تأخیر بیفتد – چه با عذر باشد و چه بدون عذر – مستحب بودن آن همچنان ثابت است.
ج۴، مسئله ۳۷۱ . اگر نوزاد عقیقه نشده تا به حدّ بلوغ یا بزرگسالی برسد، مستحب است خودش هرچند تا آخر عمر، براى خویش عقیقه کند؛ بلکه اگر در زمان حیاتش عقیقه نشود، میتوان بعد از وفاتش برای او عقیقه نمود.[۲۳]
ج۴، مسئله ۳۷۲ . اگر بچّۀ نابالغ مالی داشته باشد، پدر یا پدربزرگ پدری وی میتوانند از مال خودِ بچّه برایش عقیقه نمایند.
ج۴، مسئله ۳۷۳ . انسان میتواند از مال خودش برای شخص دیگر – چه بالغ باشد و چه نابالغ – عقیقه نماید، هرچند این کار بدون اجازه از وی یا ولیّ شرعی او باشد.
ج۴، مسئله ۳۷۴ . فردی که دارای دو یا چند فرزند است نمیتواند به قصد عقیقۀ همۀ آنان، یک حیوان را به صورت مشترک ذبح نماید و لازم است هر حیوان، فقط برای عقیقۀ یک نفر لحاظ شود.
ج۴، مسئله ۳۷۵ . عقیقه باید «شتر» یا «گاو» یا «گوسفند» یا «بز» باشد و حیوان دیگر مانند مرغ، خروس، بوقلمون و شتر مرغ کافی نیست.
ج۴، مسئله ۳۷۶ . مستحب است عقیقه چاق و فربه باشد و لازم نیست شرایط قربانی واجب عید قربان را داشته باشد.
ج۴، مسئله ۳۷۷ . صدقه دادن پول عقیقه به جاى عقیقه کافی نیست؛ ولی چنانچه کسى در عید قربان برای فرزندش قربانی نماید، برای عقیقۀ وی کافی است؛
این حکم، در جایی که فردی روز عید قربان برای خویش قربانى نماید نیز جاری است و توضیح آن در جلد دوّم احکام قربانی مستحب، مسألۀ «۱۲۹۱» ذکر شد.
ج۴، مسئله ۳۷۸ . شکستن استخوانهای عقیقه اشکال ندارد، هرچند بهتر است در هنگام قطعه قطعه کردن عقیقه، تا حدّ امکان استخوانهاى آن شکسته نشود.
شایان ذکر است، استحباب دفن کردن استخوانهاى عقیقه، ثابت نشده و نیز اختیار پوست عقیقه با خود فرد است و میتواند هر گونه تصرّفی در آن بنماید.[۲۴]
ج۴، مسئله ۳۷۹ . گوشت عقیقه را میتوان به صورت خام یا پخته توزیع نمود و میتوان با آن غذایی پخته و جمعى از مؤمنین را دعوت کرده و اطعام نمود و بهتر آن است که تعداد آنان ده نفر یا بیشتر باشد تا از آن بخورند و براى نوزاد دعا کنند.[۲۵]
ج۴، مسئله ۳۸۰ . پدر بچّه و کسانی که عائلۀ او هستند[۲۶] مخصوصاً مادر بچّه، مکروه است از عقیقه بخورند؛ بلکه احتیاط مستحب آن است که مادر بچّه از آن نخورد؛
البتّه، کراهت مذکور شامل پدربزرگ و مادربزرگ بچّه نمیشود؛ مگر آنکه نانخورِ پدر بچّه باشند.
شایان ذکر است، اگر فرد بزرگ شده باشد و برای خود عقیقه کند، کراهت مذکور محفوظ است؛[۲۷] بلکه احتیاط مستحب آن است که خودِ او نیز از عقیقه مصرف نکند.
ج۴، مسئله ۳۸۱ . دعاهایی برای هنگام ذبح یا نَحْر عقیقه[۲۸] در روایات نقل و توصیه شده است؛ از جمله دعای ذیل:
«بِسْمِ اللّهِ وَبِاللّهِ اللَّهُمَّ عَقیقَةٌ عَنْ فُلَانٍ (به جای فُلَانٍ نام آن فرزند گفته میشود) لَحْمُهَا بِلَحْمِهِ وَدَمُهَا بِدَمِهِ وَعَظْمُهَا بِعَظْمِهِ؛ اللَّهُمَّ اجْعَلْها وِقَاءً لآِلِ مُحَمَّدٍ صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وآلِه».[۲۹]
احکام خَتنه
ج۴، مسئله ۳۸۲ . مستحب است ولیّ شرعی نوزاد پسر (پدر یا پدربزرگ پدری) او را در روز هفتم تولّدش با ایمن بودن از ضرر، «خَتنه» نماید و تأخیر انداختن ختنه از روز هفتم جایز مىباشد؛
البتّه چنانچه ختنۀ پسر، تا سنّ بلوغ صورت نگیرد، بر خودش واجب است اقدام به آن نماید.
ج۴، مسئله ۳۸۳ . اگر کافر ختنه نشده، مسلمان شود، واجب است که ختنه شود، هرچند سالخورده باشد؛ مگر برای او ضرر قابل توجّه یا مشقّت فوقالعاده که معمولاً تحمّل نمیشود (حَرَج) داشته باشد.
ج۴، مسئله ۳۸۴ . مستحب است جهت ختنۀ فرزند، «ولیمه» داده شود و اگر در روز هفتم یا قبل از آن ختنه صورت گیرد و در همان روز ولیمهای به عنوان«ولیمۀ ختنه» و «ولیمۀ تولّد»[۳۰] انجام دهند کافی است و به هر دو مستحب عمل شده است.
ج۴، مسئله ۳۸۵ . ختنه بودن، یکی از شرایط صحّت «طواف» مرد بالغ یا پسر بچّۀ نابالغ ممیّز است[۳۱] و در این حکم، فرقی بین طواف واجب و مستحب نیست؛
امّا ختنه بودن بچّۀ نابالغ غیر ممیّز که ولیّش او را طواف میدهد، از شرایط صحّت طواف وی نیست هرچند رعایت آن مطابق با احتیاط مستحب است.
شایان ذکر است، ختنه بودن از شرایط صحّت نماز و روزه و سایر عبادات نمیباشد.
ج۴، مسئله ۳۸۶ . اگر فردی که ختنه نشده مستطیع شده و حج بر وی واجب شود، در صورتی که انجام ختنه در سال استطاعت ممکن باشد، ختنه کرده و حج مشرّف میشود، وگرنه انجام حج را تأخیر انداخته تا ختنه نماید؛
امّا اگر ختنه کردن به مقدار واجب – که در مسألۀ بعد ذکر میشود – اصلاً ممکن نباشد مانند اینکه ضرر داشته یا حَرَجی باشد، حجّة الاسلام از وی ساقط نمیشود و احتیاط واجب آن است که طواف عمره و حجّ را خود انجام داده و برای طواف نائب نیز بگیرد و پس از انجام طواف توسط خودش و نائب،[۳۲] باید خودش نماز طواف را بخواند.
ج۴، مسئله ۳۸۷ . مقدار واجب در ختنه آن است که پوسته روى «حَشَفَه» بریده شود، طوری که منفذ خروج ادرار و مقداری از پوست حشفه آشکار گردد؛
البتّه، احتیاط مستحب آن است که در ختنه پوسته روى حشفه طوری بریده شود که تمام حشفه آشکار گردد.
شایان ذکر است، اگر بچّه به صورت ختنه شده متولّد شود، ختنه نمودن او ساقط مىشود، هرچند کشیدن تیغ بر محلّ ختنه، به جهت عمل به سنّت، مستحب است.
ج۴، مسئله ۳۸۸ . در روایت دعای ذیل برای ختنه نقل و توصیه شده است:
«اللَّهُمَّ هذِهِ سُنَّتُکَ وَسُنَّةُ نَبیِّکَ صَلَّى اللّهُ عَلَیْهِ وَآلِه وَاتِّبَاعٌ مِنَّا لَکَ وَلِدینِکَ[۳۳] بِمَشیَّتِکَ وَبِإِرادَتِکَلِأَمْرٍ أَرَدْتَهُ وَقَضَاءٍ حَتَمْتَهُ وَأَمْرٍ أَنْفَذْتَهُ فَأَذَقْتَهُ حَرَّ الْحَدیدِ فِی خِتَانِهِ وَحِجَامَتِهِ لِأَمْرٍ أَنْتَ أَعْرَفُ بِهِ مِنّی؛ اللَّهُمَّ فَطَهِّرْهُ مِنَ الذُّنُوبِ وَزِدْ فی عُمُرِهِ وَادْفَعِ الْآفاتِ عَنْ بَدَنِهِ وَالْأَوْجَاعَ عَنْ جِسْمِهِ وَزِدْهُ مِنَ الْغِنى وَادْفَعْ عَنْهُ الْفَقْرَ فَإِنَّکَ تَعْلَمُ وَلَا نَعْلَمُ».[۳۴]
[۲] . در فرض مذکور، واجب نیست برای ثابت شدن نَسَب فرزند، از شیوهها و روشهای علمی که موجب یقین میشود استفاده نمود؛ ولی در صورتی که نَسَب فرزند از این راهها معلوم شد، لازم است مطابق آن عمل گردد.
[۳] . «لِعان»، نوعی مباهلۀ خاص بین زن و و شوهر در نزد حاکم شرع است برای دفع حد، در موردی که شوهر همسرش را متّهم به زنا نماید یا برای نفی ولد، در موردی که کودکی را که از همسرش متولّد شده و به حسب ظاهر فرزندش محسوب میشود، فرزند خود نداند، ولی زن ادّعای وی را تکذیب نماید و احکام مربوط به آن در کتاب منهاج الصالحین، جلد سوّم، فصل «لعان» ذکر شده است.
[۴] مراد از «وطی به شبهه» آن است که مردی از روی جهل و عدم التفات با زنی نزدیکی نماید، در حالی که شرعاً استحقاق آن را نداشته است؛ مانند اینکه مرد و زنی با اعتقاد به اینکه عدّۀ زن سپری شده با هم ازدواج و نزدیکی کرده باشند و بعد برایشان معلوم شود که زن در ایّام عدّه بوده است. توضیح بیشتر، در فصل «طلاق»، مبحث«احکام عدّه»، مسألۀ «۶۰۶» بیان میشود.
[۵] . حکم صورتی که نزدیکی از یک طرف، زنا و از طرف دیگر، وطی به شبهه بوده، در فصل «ارث»، مبحث «موانع ارث»، مسألۀ «۱۳۰۸» ذکر میشود.
[۶] . نیز در گوش نوزاد رجاءً بعد از اذان، سورۀ مبارکۀ حمد و آیة الکرسی و آیات۲۱ تا ۲۴ سورۀ حشر و سورههای اخلاص و فلق و ناس خوانده شود؛ مرآة الکمال، ج۱، الفصل الأول فی آداب الولادة، ص۲۶؛ مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج۱۵، ابواب احکام الأولاد، باب ۲۶، ص۱۳۷، ح۱.
[۷] . مراد از آن، اسمائی است که به مرور زمان به نام دشمنان اهل بیت۰ معروف شده، طوری که وقتی آن اسامی بدون توضیح یا نشانهای ذکر میشوند، برداشت میشود که منظور از آن، نام آن دشمنان میباشد (به عبارتی هنگام اطلاق، انصراف به آنان داشته و به ذهن تبادر کند).
[۸] . نامگذاری فرزند به «إلهه» اشکال ندارد.
[۹] . فروع کافی، ج۶، باب الأسماء و الکُنی، ص۱۸، ح۱.
[۱۰] . همان، ح۳.
[۱۱] . نهج البلاغه، حکمت ۳۹۹.
[۱۲] . فروع کافی، ج۶، باب الأسماء و الکُنی، ص۱۹، ح۸.
[۱۳] . همان، ص۲۰، ح۱۲.
[۱۴] . همان، ص۱۹، ح۶؛ و در روایت دیگری به جای چهار فرزند، سه فرزند پسر ذکر شده است؛ وسائل الشیعه، ج۲۱، ابواب احکام الأولاد، باب۲۴، ص۳۹۴، ح۵.
[۱۵] . مجموعة ورام، ج۱، ص۳۲.
[۱۶] . وسائل الشیعه، ج۲۱، ابواب احکام الأولاد، باب۲۴، ص۳۹۴، ح۶.
[۱۷] . مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج۱۵، ابواب احکام الأولاد، باب۱۶، ص۱۳۰، ح۴.
[۱۸] . فروع کافی، ج۶، باب نوادر، ص۳۹، ح۲.
[۱۹]. ستایش خداوندی را که از من، انسانی را که بدقیافه و زشت (نامتناسب و ناقص الخلقه) است، نیافرید.
البتّه اگر هم خداوند حکیم به وی فرزندی ناقص الخلقه عطا فرمود، آن را امتحان الهی دانسته و صبر پیشه کند و زبان به شکوه در پیشگاه ربوبی نگشاید.
[۲۰] . وسائل الشیعه، ج۲۱، ابواب احکام الأولاد، باب۳۷، ص۴۱۲، ح۱.
[۲۱] . فروع کافی، ج۶، باب فضل البنات، ص۶، ح۸.
[۲۲] . البتّه، اگر نوزاد قبل از ظهر روز هفتم بمیرد، استحباب عقیقه ساقط است.
[۲۳] . اگر فرد از ثلث مالش به انجام عقیقه بعد از وفاتش وصیت کرده باشد، باید مطابق با وصیت عمل شود.
[۲۴] . حکم مذکور برای قربانی مستحب در جلد دوّم، مسألۀ «۱۲۹۰»، در مورد عقیقه جاری نمیشود.
[۲۵] . شایان ذکر است عقیقه با انجام ذبح یا نَحْر – با رعایت شرایط آن – محقّق میشود و تقسیم و توزیع گوشت آن و دعوتی دادن، از آداب و مستحبات دیگر عقیقه میباشد که به انجام آن سفارش شده است.
[۲۶] . بنابراین، افرادی مانند خود بچّه و برادر و خواهر و مادر بچّه که نانخور پدر بچّه هستند، مکروه است از عقیقه بخورند.
[۲۷] . یعنی مکروه است پدر فردی که عقیقه شده و عائلۀ پدر، از گوشت عقیقه مصرف کنند.
[۲۸] . اگر حیوان، گوسفند یا گاو یا بز است ذبح میشود و اگر شتر است نَحْر میشود.
[۲۹] الوافی، ج۲۳، ص۱۳۵۱، باب القول على العقیقة، ح۱.
از دعاهای دیگری که برای عقیقه نقل شده، موارد ذیل است:
دعای اوّل: «یا قَوْمِ إِنّی بَریءٌ مِمّا تُشْرِکُونَ، إِنّی وَجَّهْتُ وَجْهی لِلَّذی فَطَرَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ حَنیفاً مُسْلِماً وَمَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِکینَ، إِنَّ صَلاتی وَنُسُکی وَمَحْیایَ وَمَماتی لِلهِ رَبِّ الْعالَمینَ، لا شَریکَ لَهُ وَبِذلِکَ أُمِرْتُ وَأَنَا مِنَ الْمُسْلِمینَ، اللَّهُمَّ مِنْکَ وَلَکَ بِسْمِ اللّهِ وَاللّهُ أَکْبَرُ، اللَّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَتَقَبَّلْ مِنْ فُلَانِ بْنِ فُلَانٍ» و به جای «فُلَانِ بْنِ فُلَانٍ» نام فرزند و پدرش ذکر میشود و آنگاه به قصد ذبح حیوان، نام خداوند متعال را برده و حیوان را ذبح میکند؛ وسائل الشیعه، ج۲۱، ص۴۲۶، باب۴۶، ح۲.
دعای دوّم: «اللَّهُمَّ مِنْکَ وَلَکَ مَا وَهَبْتَ وَأَنْتَ أَعْطَیْتَ، اللَّهُمَّ فَتَقَبَّلْهُ مِنَّا عَلى سُنَّةِ نَبیِّکَ صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَآلِه» سپس با ذکر شریف «أَعُوْذُ بِاللّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجیمِ» از شرّ شیطان رجیم به خداوند متعال پناه میبرد و آنگاه به قصد ذبح حیوان، نام خداوند متعال را برده و حیوان را ذبح میکند و میگوید: «لَکَ سُفِکَتِ الدِّمَاءُ لَاشَریکَلَکَ وَالْحَمْدُ لِلهِ رَبِّ الْعَالَمینَ اللَّهُمَّ اخْسَأِ الشَّیْطَانَ الرَّجیمَ»؛ وسائل الشیعه، ج۲۱، ص۴۲۷، باب۴۶، ح۳.
[۳۰] . استحباب «ولیمۀ تولّد» در مسألۀ «۳۶۸»، مورد چهارم ذکر شد.
[۳۱] . بنابراین، اگر مرد بالغ یا بچّۀ نابالغ ممیّز در حالی که ختنه نشده طواف نماید، طوافش باطل است و مانند کسی است که طواف را ترک کرده است و این حکم، در موردی که فرد معذور بوده، مانند اینکه فراموش کرده یا جاهل قاصر بوده، بنابر احتیاط واجب میباشد.
[۳۲] . هرچند به صورت هم زمان.
[۳۳] . نسخه بدل: «وَلِنَبیّکَ».
[۳۴] . وسائل الشیعه، ج۲۱، أبواب احکام الأولاد، باب۵۹، ص۴۴۴، ح۱.