[۹۹۸] [۹۹۹] [۱۰۰۰] [۱۰۰۱] [۱۰۰۲] [۱۰۰۳] [۱۰۰۴] [۱۰۰۵]
فضیلت وصیّت و اهمیّت آن
از محمّد بن مسلم نقل شده که امام باقر(علیه السلام) فرمودند: «وصیّت حقّ است و همانا رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) وصیّت کرد و شایسته است که هر مسلمانی وصیّت کند».[۱]
از پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) روایت شده که فرمودند: «هر کس با وصیّت نیکو بمیرد، شهید مرده است».[۲]
از امام صادق(علیه السلام) از پدران بزرگوارشان(علیهم السلام) روایت شده که رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: «هر کس هنگام وفات خود نیکو وصیّت نکند، این کار نقصى در مروّت (جوانمردی) و عقل اوست، عرض کردند: اى رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) چگونه وصیّت نماید؟ فرمودند: چون کسى زمان مرگش فرا رسد و مردم (کسان و خویشان او) پیرامونش جمع شدند، بگوید:[۳]
«اللَّهُمَّ فَاطِرَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ عَالِمَ الْغَیبِ وَالشَّهَادَةِ الرَّحْمنَ الرَّحیمَ، اللَّهُمَّ إِنّی أَعْهَدُ إِلَیْکَ فی دَارِ الدُّنْیا أَنّی أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ وَحْدَکَ لَا شَریکَ لَکَ وَأَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُکَ وَرَسُولُکَ وَأَنَّ الْجَنَّةَ حَقٌّ وَأَنَّ النَّارَ حَقٌّ وَأَنَّ الْبَعْثَ حَقٌّ وَالْحِسَابَ حَقٌّ وَالْقَدَرَ[۴] وَالْمیزَانَ حَقٌّ وَأَنَّ الدّینَ کَمَا وَصَفْتَ وَأَنَّ الْإِسْلَامَ کَمَا شَرَعْتَ وَأَنَّ الْقَوْلَ کَمَا حَدَّثْتَ وَأَنَّ الْقُرْآنَ کَمَا أَنْزَلْتَ وَأَنَّکَ أَنْتَ اللَّهُ الْحَقُّ الْمُبینُ جَزَى اللَّهُ مُحَمَّداً(صلی الله علیه وآله وسلم) خَیرَ الْجَزَاءِ وَحَیّی مُحَمَّداً وَآلَ مُحَمَّدٍ بِالسَّلَامِ.
اللَّهُمَّ یا عُدَّتی عِنْدَ کُرْبَتی وَیا صَاحِبی عِنْدَ شِدَّتی وَیا وَلیَّ نِعْمَتی إِلهی وَإِلهَ آبَائی لَا تَکِلْنی إِلَى نَفْسی طَرْفَةَ عَیْنٍ أَبَداً فَإِنَّکَ إِنْ تَکِلْنی إِلَى نَفْسی طَرْفَةَ عَیْنٍ أَقْرُبْ مِنَ الشَّرِّ وَأَبْعُدْ مِنَ الْخَیرِ فَآنِسْ فِی الْقَبْرِ وَحْشَتی وَاجْعَلْ لی عَهْداً یَوْمَ أَلْقَاکَ مَنْشُوراً».[۵]
سپس، نسبت به آنچه مورد احتیاج اوست وصیّت میکند.
در ادامه امام صادق(علیه السلام) فرمودند: مؤیّد صدق این وصیّت، این سخن خداوند متعال در سورۀ مبارکۀ مریم است که مىفرماید: «لایَمْلِکونَ الشَّفاعَةَ إلّا مَنِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمنِ عَهْداً»[۶] و این همان عهد و پیمان میّت است و وصیّت حقّى است بر هر مسلمانى که آن را بیاموزد و به دیگران (خاندان و بستگانش) تعلیم دهد و (جدّم) امیر المؤمنین(علیه السلام) فرمودند: این وصیّت را رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) به من آموخت و رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: این وصیّت را جبرئیل به من تعلیم داد».[۷]
از امام صادق(علیه السلام) روایت شده که پدر بزرگوارشان امام باقر(علیه السلام) فرمودند: (جدّم) امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمودند: «هر کس وصیّت کند (و در وصیّت خویش) ستم نکند و (به وارث) ضرر وارد نیاورد، مانند کسی است که آن (مال مورد وصیّت) را در زمان حیات خود صدقه داده باشد».[۸]
در حدیث نقل شده که خداوند متعال میفرماید: «اى فرزند آدم، با سه چیز به تو احسان و نیکی کردم: گناهانى را بر تو پوشاندم که اگر خاندانت از آن آگاه میشدند تو را به خاک نمیسپردند، وسعت رزق و روزی به تو دادم و از تو قرض خواستم، ولى تو نیکی و خیری پیش نفرستادی و به تو هنگام مرگ مهلت دادم تا در یک سوّم دارایی خود وصیّت کنی، ولى تو براى خود نیکی و خیرى پیش نفرستادى».[۹]
واجب بودن عمل به وصیّت و حرمت تغییر آن
قرآن کریم در سورۀ بقره آیۀ «۱۸۱» دربارۀ تغییر وصیّت میفرماید:
«فَمَنْ بَدَّلَهُ بَعْدَ ما سَمِعَهُ فَإِنَّما إِثْمُهُ عَلَى الَّذینَ یُبَدِّلُونَهُ إِنَّ اللَّهَ سَمیعٌ عَلیمٌ».
«پس کسى که وصیّت را بعد از شنیدنش تغییر دهد (و برخلاف وصیت رفتار کند مرتکب گناه بزرگی شده و) گناه این کار بر آنان است که عمل به خلاف وصیّت کنند و خداوند (به گفتار و کردار خلق) شنوا و دانا است».
از محمّد بن مسلم نقل شده که میگوید از امام صادق(علیه السلام) در مورد مردی سؤال نمودم که به مصرف (بعض) مالش در راه خدا وصیّت نموده، امام صادق(علیه السلام) فرمودند: «باید به مورد وصیّت عمل شود، هرچند وصیّت در مورد فردی غیر مسلمان، یهودی یا مسیحی باشد، سپس حضرتش آیۀ «۱۸۱» سورۀ بقره را تلاوت فرمودند».[۱۰]
در حدیث است که از امام صادق(علیه السلام) در مورد مردی سؤال شد که وصیّت به حج کرده ولی وصیِّ او، مال مورد وصیّت را در مورد فردی هزینه نموده، امام صادق(علیه السلام) فرمودند: «وصیّ او باید غرامت آن را بپردازد و آن را همان طور که وصیّت شده برای حج هزینه نماید، سپس حضرت آیۀ «۱۸۱» سورۀ بقره را تلاوت فرمودند».[۱۱]
در نقل است که از امام صادق(علیه السلام) در مورد مردی سؤال شد که به شخصی وصیّت کرده که با ۶۰۰ درهم از ثلث مالش بندهای را آزاد نماید، ولی وصیّ ۶۰۰ درهم را به مردی داده تا از طرف میّت حج انجام دهد، امام صادق(علیه السلام) فرمودند: «وصیّ او باید غرامت آن را بپردازد و آن را همان طور که وصیّت شده برای آزاد کردن بنده هزینه نماید».[۱۲]
تعریف وصیّت و اقسام آن
تعریف وصیّت و حکم واجب یا مستحب بودن آن
ج۴، مسئله ۹۹۸ . «وصیّت» آن است که انسان دربارۀ امورى که اختیار آنها با اوست برای بعد از مرگ خود سفارش نماید.
وصیّت در اصل مستحب است، امّا در بعضى از موارد واجب مىشود؛ مانند برخی از صورتهای مسائل «۹۹۹ تا ۱۰۰۵».
وظایف کسى که نشانههاى مرگ را در خود مى بیند
ج۴، مسئله ۹۹۹ . اگر انسان نشانههاى مرگ را در خود ببیند، در صورت امکان بنابر احتیاط واجب باید اموالی را که از مردم به صورت ودیعه و امانت، عاریه، سرمایۀ مضاربه یا مشارکت و مانند آن در اختیار اوست فوراً به صاحبانش برگرداند، یا آنکه به آنان اطلاع دهد؛
امّا اگر این امر ممکن نباشد، باید – هرچند با وصیّت کردن و شاهد گرفتن بر وصیّت و آگاه کردن وصیّ و شاهد از نام و خصوصیّات و نشانی صاحب مال یا امور دیگر – کاری کند که مطمئن شود مال بعد از فوت او به صاحبش میرسد.[۱۳]
ج۴، مسئله ۱۰۰۰ . اگر انسان درحالی نشانههای مرگ را ببیند که به مردم بدهکار باشد و هنگام ادای آن بدهى نرسیده یا رسیده، ولى طلبکار مطالبه نمیکند یا مطالبه میکند، ولى او نمیتواند بپردازد، در این موارد چنانچه از خودش مالی داشته باشد یا هرچند مال ندارد ولی احتمال معقول دهد کسى آنها را مجّانی ادا نماید، باید کارى کند که اطمینان نماید بدهى او پس از وفاتش به طلبکار داده میشود؛ مثلاً اگر بدهکار بودن او براى دیگران معلوم نیست وصیّت کند و بر وصیّت شاهد بگیرد؛
امّا اگر فرد میتواند بدهی خویش را بپردازد و وقت آن رسیده و طلبکار مطالبه نماید، باید فوراً بپردازد، هرچند نشانههاى مرگ را در خویش نبیند.
ج۴، مسئله ۱۰۰۱ . کسى که نشانههاى مرگ را در خود میبیند، اگر حقوق شرعی مانند خمس، زکات و مظالم بر عهدۀ وی است و فعلاً نمیتواند آن را بپردازد، چنانچه از خودش مالی داشته باشد یا هرچند مال ندارد، ولی احتمال معقول دهد کسى آنها را مجّانی ادا نماید، باید کارى کند که اطمینان نماید پس از مرگش پرداخت میشود، مثلاً اگر بدهکار بودن او به حقوق شرعی براى دیگران معلوم نیست به فرد مورد اعتمادی وصیّت کند؛
امّا اگر فرد مذکور بتواند حقوق شرعی مذکور را فعلاً بپردازد، باید فوراً اقدام به پرداخت آن کند، هرچند نشانههاى مرگ را در خود نبیند.
ج۴، مسئله ۱۰۰۲ . کسى که نشانههاى مرگ را در خود میبیند، اگر حج بر وی واجب و مستقرّ شده باشد و نتواند خودش آن را بهجا آورد و نایب گرفتن نیز برایش مقدور نباشد، چنانچه از خودش مالی داشته باشد یا هرچند مال ندارد، ولی احتمال معقول دهد کسى حج را بهطور مجّانی به نیابت از وی بهجا آورد، باید کارى کند که اطمینان نماید در صورت فوت حج به نیابت از وی انجام میشود؛ مانند آنچه در مسائل قبل ذکر شد.[۱۴]
ج۴، مسئله ۱۰۰۳ . کسى که نشانههاى مرگ را در خود میبیند، اگر نماز و روزۀ قضا داشته یا کفّارهای بر عهدۀ او باشد، باید کارى کند که اطمینان نماید آنها را پس از وفاتش از طرف او انجام میدهند، مثلاً وصیّت کند از مال خودش براى آنها اجیر بگیرند؛
بلکه اگر مال نداشته باشد، ولى احتمال معقول دهد کسى مجّانی آنها را انجام دهد، باز هم واجب است وصیّت نماید؛
البتّه، اگر فردی باشد – مانند پسر بزرگتر – که بداند با اطلاع دادن به او، امور مذکور توسط وی انجام میشود، اطلاع دادن به وی کافی است و لازم نیست وصیّت نماید.
ج۴، مسئله ۱۰۰۴ . پدری که نشانههاى مرگ را در خود میبیند و دارای اولاد صغیر است، در صورتی که با نداشتن قیّم مالشان از بین میرود، یا حقّ آنان تضییع میشود، باید با وصیّت کردن براى آنان قیّم امینى معیّن نماید.
البتّه اگر اولادِ وی، ولىّ شرعى دیگرى مانند پدربزرگ پدرى داشته باشند یا معیّن نکردن قیّم برای آنان موجب مفسدهای که اجتناب از آن لازم است نشود، تعیین قیّم برای آنان واجب نیست.
ج۴، مسئله ۱۰۰۵ . کسى که نشانه هاى مرگ را در خود میبیند، اگر از کسی طلبی داشته یا موجودی حساب بانکی داشته باشد یا مالى به صورت ودیعه، عاریه، سرمایۀ مضاربه یا مشارکت و مانند آن نزد دیگری داشته باشد، یا بعضی از اموالش در مکانی مخفی باشد که ورثه از آن خبر ندارند، احتیاط واجب آن است که به ورثه اطلاع دهد؛
بلکه اگر اطلاع ندادن به آنان، عرفاً تضییع حقّ ورثه محسوب شود یا اسراف و تبذیر مال به حساب آید، واجب است به آنان خبر دهد.
[۲] . مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج۲، ابواب الاحتضار و ما یناسبه، باب۲۱، ص۱۱۷، ح۵.
[۳] . اى خداى آفرینندۀ آسمانها و زمین، داناى نهان و آشکار، بخشندۀ مهربان، من در این سراى دنیا در پیشگاه تو اقرار و اعتراف میکنم (عهد میکنم) بر اینکه هیچ خدایى جز تو نیست، یگانه و بى شریکى و محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم) بنده و فرستادۀ توست و بهشت حقّ است و دوزخ حقّ است و برانگیخته شدن از قبرها در قیامت حقّ است و حساب حقّ است و تقدیرات و میزان حقّ است و همانا دین چنان است که تو وصف کردهاى و اسلام همان گونه است که تو تشریع فرمودهاى و سخن همان است که تو گفتهاى و قرآن چنان است که تو نازل کردهاى و تو همان خداوند حقیقى و آشکار هستى. خداوند به پیامبرش محمّد جزای خیر دهد و بر محمّد و آل محمّد تحیّت و سلام فرستد.
بار خدایا، در هنگام گرفتاریم تویى تکیهگاه و ذخیرۀ من و به هنگام سختیم تویى یار و یاور من و تویى ولىّ نعمت من، خدایم و خداى پدران من، هرگز چشم بر هم زدنى مرا به خودم وا مگذار، که اگر چشم بر هم زدنی مرا به خودم واگذاری به شرّ نزدیک شده و از خیر دور میشوم، پس در تنهایى وحشتناک قبر تو مونس من باش و در آن روز که با تو دیدار مىکنم از خودت عهد و پیمانى گشوده شده و باز برایم قرار بده.
[۴] . منظور از «قَدَر» ممکن است تقدیرات خداوند متعال، یا علم الهی به وقایع سابق و آینده، یا اعم از هردو، یا مجازات به اندازۀ عمل باشد؛ به مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول، ج۲۳، ص۵ و روضة المتّقین فی شرح من لا یحضره الفقیه، ج۱۱، ص۳۲ مراجعه شود.
[۵] . این دعا در کتاب فلاح السائل و نجاح المسائل سیّد بن طاووس، ص۶۶ و ۶۷، فصل ذکر عهد المیّت، بدین گونه نقل شده است: «اللَّهُمَّ فاطِرَ السَّماواتِ وَالْأَرْضِ عالِمَ الْغَیْبِ وَالشَّهادَةِ الرَّحْمنَ الرَّحیمَ إِنّی أَعْهَدُ إِلَیْکَ فی دَارِ الدُّنْیَا أَنّی أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ وَحْدَکَ لَا شَریکَ لَکَ وَأَنَّ مُحَمَّداً(صلی الله علیه وآله وسلم) عَبْدُکَ وَرَسُولُکَ وَأَنَّ السَّاعَةَ آتیَةٌ لا رَیْبَ فیها وَأَنَّکَ تَبْعَثُ مَنْ فی الْقُبُورِ وَأَنَّ الْحِسَابَ حَقٌّ وَأَنَّ الْجَنَّةَ حَقٌّ وَمَا وَعَدَ اللَّهُ فیهَا مِنَ النَّعیمِ مِنَ الْمَأْکَلِ وَالْمَشْرَبِ وَالنِّکَاحِ حَقٌّ وَأَنَّ النَّارَ حَقٌّ وَأَنَّ الْإیمَانَ حَقٌّ وَأَنَّ الدّینَ کَمَا وَصَفْتَ وَأَنَّ الْإِسْلَامَ کَمَا شَرَعْتَ وَأَنَّ الْقَوْلَ کَمَا قُلْتَ وَأَنَّ الْقُرْآنَ کَمَا أَنْزَلْتَ وَأَنَّکَ أَنْتَ اللَّهُ الْحَقُّ الْمُبینُ وَأَنّی أَعْهَدُ إِلَیْکَ فی دَارِ الدُّنْیَا أَنّی رَضیتُ بِکَ رَبّاً وَبِالْإِسْلَامِ دیناً وَبِمُحَمَّدٍ(صلی الله علیه وآله وسلم) نَبیّاً وَبِعَلیٍّ إِمَاماً وَبِالْقُرْآنِ کِتَاباً وَأَنَّ أَهْلَ بَیْتِ نَبیِّکَ(علیهم السلام) أَئِمَّتی اللَّهُمَّ أَنْتَ ثِقَتی عِنْدَ شِدَّتی وَرَجَائی عِنْدَ کُرْبَتی وَعُدَّتی عِنْدَ الْأُمُورِ الَّتی تَنْزِلُ بی وَأَنْتَ وَلیّی فی نِعْمَتی وَإِلهی وَإِلهَ آبَائی صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَآلِهِ وَلَا تَکِلْنی إِلى نَفْسی طَرْفَةَ عَیْنٍ أَبَداً وَآنِسْ فی قَبْری وَحْشَتی وَاجْعَلْ لی عِنْدَکَ عَهْداً یَوْمَ أَلْقَاکَ مَنْشُوراً».
[۶] . سورۀ مریم، آیۀ ۸۷: «اختیار شفاعت ندارند، مگر کسى که از جانب خداى رحمان پیمانى گرفته است».
[۷] . فروع کافی، ج۷، کتاب الوصیة، باب الوصیة و ما أمر بها، ص۲، ح۱.
[۸] . وسائل الشیعه، ج۱۹، کتاب الوصایا، باب۵، ص۲۶۴، ح۲.
[۹] . تهذیب الأحکام، ج۹، کتاب الوصایا، باب۶، ص۱۷۵، ح۱۲.
[۱۰] . فروع کافی، ج۷، کتاب الوصایا، بَابُ إِنْفَاذِ الْوَصیَّةِ عَلَى جِهَتِهَا، ص۱۴، ح۱.
[۱۱] . همان، بَابُ انَّ الْوَصیَّ إِذَا کَانَتِ الْوَصیَّةُ فی حَقٍّ فَغَیَّرَهَا فَهُوَ ضَامِنٌ، ص۲۲، ح۲.
[۱۲] . همان، ح۳
[۱۳] . به جلد سوّم، مسألۀ «۱۲۲۷» رجوع شود.
[۱۴] . توضیح بیشتر مسألۀ مذکور در جلد دوّم، فصل «حجّ»، مبحث «احکام وصیّت به حج» ذکر شده است.