[۱۰۰۶] [۱۰۰۷] [۱۰۰۸] [۱۰۰۹] [۱۰۱۰] [۱۰۱۱] [۱۰۱۲] [۱۰۱۳] [۱۰۱۴] [۱۰۱۵] [۱۰۱۶] [۱۰۱۷] [۱۰۱۸] [۱۰۱۹] [۱۰۲۰] [۱۰۲۱] [۱۰۲۲] [۱۰۲۳] [۱۰۲۴] [۱۰۲۵] [۱۰۲۶]
اقسام وصیّت
ج۴، مسئله ۱۰۰۶ . وصیّت دو قسم است؛ وصیّت «تملیکی» و وصیّت «عهدی».
الف. وصیّت تملیکى: آن است که فرد وصیّت نماید مال[۱] یا منفعت یا حقّى را که متعلّق به اوســت بعد از وفاتش مال دیگری (اعم از اشخاص حقیقــی یا حقوقــی، عناوین و جهات) باشد، مثلاً وصیّت میکند زمین، خانه یا سرقفلی[۲] مغازهاش بعد وفات وی، مال فرد یا مسجد معیّن یا فقرا یا عزاداری امام حسین(علیه السلام) باشد یا تا وقتی همسرش در قید حیات است حقّ سکونت در منزلش را داشته باشد.
ب. وصیّت عهدی: آن است که فرد وصیّت نماید امرى را که متعلّق به اوست بعد از وفاتش انجام دهند، یا برای کسانی که نسبت به آنان ولایت دارد برای بعد از وفات خود قیّم و سرپرست قرار دهد؛
مانند اینکه فرد براى کَفْن و محلّ دفن و مراسمات تعزیه بعد از وفاتش وصیّت نماید، یا سفارش نماید بعد از وفات وی از مالش براى انجام نمازها و روزههاى قضایش یا حجّ وی، اجیر بگیرند، یا مال معیّنی را به شخصی ببخشند یا صرف در خیرات و مبرّات کنند یا آن را وقف نمایند، یا فلان شخص قیّم بر فرزندان نابالغ وی باشد.
ج۴، مسئله ۱۰۰۷ . وصیّت تملیکی سه رکن دارد:
۱. وصیّت کننده (موصی)؛ ۲. آنچه مورد وصیّت واقع شده (موصی به)؛ ۳. کسی که برای او وصیّت شده (موصی له).
امّا وصیّت عهدی، دارای دو رکن است:
۱. وصیّت کننده (موصی)؛ ۲. آنچه مورد وصیّت واقع شده (موصی به).
البتّه، گاه در وصیّت عهدی وصیّت کننده برای اجرای وصیّت، شخصی را معیّن مینماید، که «وصیّ» نامیده میشود. همچنین، اگر مورد وصیّت در وصیّت عهدی متعلّق به شخص ثالثی باشد – مثل اینکه وصیّت شده باشد که به وی مالی را ببخشند – شخص مذکور که برایش وصیّت شده «موصی له» نامیده میشود.[۳]
ج۴، مسئله ۱۰۰۸ . در وصیّت تملیکی، چنانچه «موصی له» شخص باشد، تحقّق وصیّت احتیاج به قبول وی دارد[۴] و اگر «موصی له» عنوان یا جهت عام باشد مانند فقرا، سادات، علما یا عزاداری امام حسین(علیه السلام) احتیاج به قبول ندارد.
در هر دو صورت، تحویل گرفتن و قبض مال توسط «موصی له» یا وکیل یا ولیّ وی شرط نیست.
ج۴، مسئله ۱۰۰۹ . در تحقّق وصیّت عهدی، قبول «موصی له» مطلقاً شرط نیست؛[۵]
البتّه، اگر وصیّت کننده برای اجرای آن «وصیّ» معیّن نموده، حکم قبول یا ردّ وصایت در مسائل «۱۱۱۵ و ۱۱۱۶» بیان خواهد شد.
ج۴، مسئله ۱۰۱۰ . اگر وصیّت کننده در وصیّت عهدی به تملیک مال به شخصی بهطور مجّانی وصیّت نماید، چنانچه تملیک مذکور به صورت هبه و بخشش باشد، تحویل و قبض مال توسط «موصیله» یا وکیل یا ولیّ وی لازم است؛ امّا اگر به صورت صلح باشد، قبض لازم نیست.
کیفیّت تحقّق وصیّت و زمان آن
ج۴، مسئله ۱۰۱۱ . در تحقّق وصیّت، هر امری که عرفاً بر آن دلالت نماید کافی است. بنابراین، وصیّت میتواند به صورت شفاهی یا کتبى و حتّی با اشاره انجام شود.
همین طور، فرق ندارد وصیّت در مرض موت انجام شده یا در غیر آن؛ از زمان تحقّق وصیّت مدّت طولانی گذشته باشد یا وصیّت کننده بعد از وصیّت بلافاصله بمیرد؛ در هر صورت، عمل به وصیّت واجب است.
قبول و ردّ وصیّت
ج۴، مسئله ۱۰۱۲ . در وصیّت تملیکی، کسی که برایش وصیّت شده (موصی له) میتواند وصیّت را در زمان حیات وصیّت کننده یا بعد از وفات وی – هرچند بعد از گذشت مدّتی – قبول نماید.
ج۴، مسئله ۱۰۱۳ . قبول وصیّت تملیکی توسط «موصی له» میتواند با گفتار یا انجام کاری که دلالت بر رضایت وی دارد، محقّق گردد؛ مانند اینکه مال مورد وصیّت را به قصد قبول وصیّت، تحویل بگیرد.
ج۴، مسئله ۱۰۱۴ . اگر در وصیّت تملیکی، کسی که برایش وصیّت شده (موصی له) وصیّت را – چه در زمان حیات وصیّت کننده و چه بعد از وفاتش – قبول کند، رد کردن وصیّت بعد از آن اثری ندارد و مال مورد وصیّت از نظر شرعی متعلّق به وی میباشد؛
امّا اگر «موصی له» قبل از قبول کردن وصیّت، ابتدا آن را رد نماید، چنانچه رد کردن آن در زمان حیات وصیّت کننده صورت گرفته، ردّ مذکور اثری ندارد و میتواند بعداً آن را قبول نماید، ولی اگر بعد از وفات وصیّت کننده آن را رد نماید، وصیّت باطل میشود.
ج۴، مسئله ۱۰۱۵ . اگر وصیّت تملیکی به مال معیّنی تعلّق گرفته باشد، ورثه بعد از وفات وصیّت کننده نمیتوانند قبل از اینکه «موصی له» وصیّت را قبول یا رد نماید در آن مال تصرّف کنند، یا وی را مجبور (اکراه) نمایند که وصیّت را فوراً قبول یا رد کند؛ مگر آنکه تأخیر این امر موجب ضرر بر ورثه باشد، که در این صورت میتوانند با مراجعه به حاکم شرع وی را مجبور بر قبول یا ردّ وصیّت نمایند؛
امّا اگر وصیّت تملیکی به کسر مشاعی – مانند یک پنجم – از اموال وصیّت کننده تعلّق گرفته باشد و مقصود وی این باشد که مالیّت و ارزش آنچه برای «موصی له» در نظر گرفته به اندازۀ آن کسر مشاع باشد،[۶] در این صورت، تصرّفات ورثه که منافات با حقّ «موصی له» نداشته باشد و موجب کم شدن ارزش و مالیّت آن نشود، مانند نماز خواندن و رفت و آمد در منزل متوفّی، اشکال ندارد.
ج۴، مسئله ۱۰۱۶ . اگر فرد وصیّت به دو شیء – مثلاً منزل و اثاثیۀ موجود در آن – برای شخصی کند و وی یکی از آن دو را قبول و دیگری را رد نماید، وصیّت نسبت به آنچه قبول کرده صحیح و نسبت به دیگری باطل است؛ مگر آنکه وصیّتش به مجموع آن دو شیء با هم باشد، طوری که هر کدام به تنهایی مورد وصیّت نباشد.
این حکم، در جایی که وصیّت به یک شیء – مثلاً یک قطعه زمین – برای شخصی صورت گرفته و وی بخشی از آن را قبول و بخش دیگر را رد نماید نیز جاری است.
ج۴، مسئله ۱۰۱۷ . اگر فردی در وصیّت تملیکی مالی از اموالش را برای شخصی وصیّت نماید و آن شخص (موصی له) پیش از آنکه وصیّت را قبول کند یا رد نماید بمیرد، ورثۀ آن شخص در قبول یا ردِّ وصیّت، جانشین وی میگردند و میتوانند آن وصیّت را قبول نمایند.
البتّه این حکم، در صورتى است که وصیّت کننده از وصیّت خویش برنگردد، وگرنه وصیّت باطل میشود و ورثۀ او حقّى نسبت به آن مال ندارند.
شایان ذکر است، مراد از ورثۀ شخصی که برایش وصیّت شده، ورثه هنگام فوت اوست، نه ورثۀ هنگام وفات وصیّت کننده.
ج۴، مسئله ۱۰۱۸ . اگر بعضی از ورثۀ «موصی له» در مسألۀ قبل، وصیّت را قبول و بعضی از آنان رد کنند، وصیّت نسبت به سهم ورثهای که رد کردهاند، باطل و نسبت به سهم ورثهای که قبول کردهاند صحیح است؛ مگر آنکه وصیّت فرد (موصی) اختصاص به مجموع مال با هم داشته باشد، طوری که بخشی از مال به تنهایی مورد وصیّت نباشد.
ج۴، مسئله ۱۰۱۹ . اگر وارث «موصی له» در مسألۀ «۱۰۱۷» در زمان حیات وصیّت کننده، قبل از قبول یا ردّ وصیّت بمیرد، ورثۀ او در قبول یا ردّ وصیّت، جانشین وی میگردند و حکم مذکور در مورد آنان جاری می شود.
ج۴، مسئله ۱۰۲۰ . اگر ورثۀ «موصی له» حسب آنچه در مسألۀ «۱۰۱۷» ذکر شد، وصیّت را قبول کنند، مال مورد وصیّت هرچند میراث محسوب نمیشود، ولی از جهت کیفیّت تقسیم بر حسب سهام ارث بین آنان قسمت میشود و وصایا و بدهکاریهای شخصی که مال برای او وصیّت شده (موصی له) از آن کسر نمیگردد.
ج۴، مسئله ۱۰۲۱ . اگر فردی وصیّت نماید که مالی از اموالش را بعد از وفات به شخصی ببخشند (به صورت وصیّت عهدی)، در صورتی که آن شخص بمیرد، چه در زمان حیات وصیّت کننده و چه بعد از وفاتش – قبل از اینکه مال را به وی بدهند – چنانچه وصیّت کننده از وصیّتش عدول نکرده باشد، ورثۀ آن شخص (موصی له) حقّ دارند بعد از وفات وصیّت کننده، هبه و بخشش مذکور را قبول یا رد نمایند.
انصراف از وصیّت یا تغییر آن
ج۴، مسئله ۱۰۲۲ . وصیّت کننده در زمان حیات خویش میتواند از وصیّتش صرف نظر کرده و آن را به هم بزند یا آن را تغییر دهد یا تکمیل نماید.
رجوع و انصراف از وصیّت یا تغییر آن، با صدور هر یک از دو صورت ذیل توسط وصیّت کننده، محقّق میشود:
– با گفتار؛ مثل اینکه بگوید: «از وصیت خودم برگشتم».
– با انجام کاری؛ مثلاً منزلی را که وصیّت کرده بعد از وفاتش به شخصی بدهند، بفروشد یا فردی را – با التفات به وصیّت سابقش – براى فروش آن وکیل نماید، که در این صورت وصیّتش باطل میشود.
همین طور، اگر ابتدا فردی را به عنوان قیّم فرزندانش معیّن کند و بعد دیگرى را به جاى او قیّم قرار دهد، که در این صورت وصیّت قبلی بیاثر میگردد.
ج۴، مسئله ۱۰۲۳ . اگر وصیّت فردی با یکی از راههای شرعی ثابت شود[۷] و بعداً نسبت به رجوع وصیّت کننده یا تغییر آن شک و تردید حاصل شود، باید به آن وصیت عمل شود؛ مگر آنکه با دلیل معتبری رجوع از وصیّت یا تغییر آن ثابت گردد.
ج۴، مسئله ۱۰۲۴ . اگر از فردی دو وصیّتنامه به جای مانده و معلوم باشد کدام یک از آن دو، بعد از دیگری نوشته شده، چنانچه وصایای ذکر شده در آن دو، متضادّ و منافی هم باشد، باید طبق وصیّت آخر وی عمل شود و وصیّت سابق، ملغی و از اعتبار ساقط میشود؛
مانند اینکه وصیّت کرده ثلث مالش را به علی بدهند و بعداً وصیّت کرده همان ثلث را به حسین بدهند، یا آنکه وصیّت کرده مغازۀ معیّنی را به علی بدهند و بعداً وصیّت کرده که همان مغازه را به حسین بدهند.
ج۴، مسئله ۱۰۲۵ . اگر از فردی دو وصیّتنامه به جا مانده، چنانچه موارد وصیّت در دو وصیّتنامه با هم تنافی نداشته باشد، باید مطابق هر دو وصیّت عمل شود؛
مانند اینکه در وصیّتنامۀ سابق گفته یک سال نماز قضا برایش اجیر بگیرند و در وصیّتنامۀ بعدی بگوید یک ماه روزۀ قضای ماه رمضان برایش انجام دهند یا در وصیّتنامۀ قبل وصیّت به پرداخت یک ماه کفّارۀ روزه نموده و در وصیّتنامه بعدی وصیّت به انفاق یک میلیون تومان از اموالش به فقرا کرده باشد؛
البتّه، اگر معلوم باشد وصیّت کننده از وصیّت سابق خویش عدول کرده است، وصیّت قبلی از اعتبار ساقط میشود؛
مثل آنکه در وصیّتنامۀ سابق، وصیّت به یک سال نماز قضا و در وصیّتنامه بعدی به دو سال نماز قضا وصیّت کرده، چنانچه از نشانهها و قرائن معلوم باشد که از وصیّت قبلی خویش به اجیر گرفتن برای یک سال نماز قضا عدول به دو سال نماز قضا نموده،[۸] باید دو سال نماز قضا برایش اجیر بگیرند.
ج۴، مسئله ۱۰۲۶ . اگر فرد، وصیّت به ثلث مالش برای شخصی کند و بعد وصیّت به نصف همان ثلث برای شخص دیگری نماید، ثلث مال بین دو شخص مذکور بهطور مساوی تقسیم میشود.
این حکم در جایی که فرد، وصیّت به مال معیّنی برای شخصی نماید و بعد وصیّت به نصف مال مذکور برای شخص دیگر کند نیز جاری است.[۹]
[۲] . منظور از سرقفلی، حقّ انتفاع و استفاده از مغازه است که شخص با پرداخت عوض، مالک آن شده است؛ توضیح آن در جلد سوّم، مسائل «۶۰۹ و ۶۱۰» ذکر شد.
[۳] . بنابراین، «مُوصی له» در وصیّت عهدی در بعضی موارد وجود دارد، ولی وصیّت تملیکی همواره دارای «موصی له» میباشد.
[۴] . در مواردی که شخص مذکور مانند بچّۀ نابالغ یا مجنون باشد، قبول توسط ولیّ شرعی وی صورت میگیرد.
[۵] . هرچند در وصیّت عهدی به هبه یا صلح بلاعوض مال، «موصی له» بعد از وفات وصیّت کننده در صورتی مالک مال میشود که وصیّ آن را به وی هبه یا صلح کرده و او هبه یا صلح را قبول نماید و حکم لزوم یا عدم لزوم تحویل و قبض مال، در مسألۀ «۱۰۱۰» ذکر میشود.
[۶] . مقصود وصیّت کننده این نبوده که «موصی له» در خودِ ترکه با ورثه شریک باشد. به عبارتی، وصیّت به صورت «شرکت در مالیّت» بوده، نه «شرکت در عینیّت» اموال.
[۷] . راههای شرعی ثابت شدن وصیّت، در مسائل «۱۱۴۸ و ۱۱۴۹» ذکر میشود.
[۸] . همچنان که غالباً این چنین است؛ ولی اگر از قرائن و شواهد استفاده شود که منظور وی انجام دو سال نماز قضای دیگر، علاوه بر یک سال نماز قضایی که قبلاً وصیّت کرده بوده، باید سه سال نماز قضا برایش اجیربگیرند.
[۹] . بنابراین، وصیت دوم موجب باطل شدن نیمی از وصیت اول میگردد.