ج۱، مسئله ۲۵۰ . انسان وسواسی که در آب کشیدن شیء نجس، مانند افراد معمولی یقین پیدا نمیکند، اگر همان طوری که افراد معمولی شیء نجس را آب میکشند رفتار نماید، کافی است و احتیاط زیاد از حد در مسألۀ نجس و پاکی، از نظر شرع کار پسندیدهای نیست.
بهطور کلّی، فرد – چه وسواسی و چه غیر وسواسی – لازم نیست بررسی کند و ببیند بدن یا لباسش یا شیء دیگر نجس شده یا نه و نیز لازم نیست دقّت نماید و ببیند آیا فلان شیء نجس با شیء دیگر برخورد کرده یا نه و یا اگر برخورد کرده، تری سرایت کننده داشته یا نه و در همۀ این موارد، حکم به پاکی اشیاء مذکور میشود.
ج۱، مسئله ۲۵۱ . برای درمان بیماری وسواس، راه نجاتبخشی جز بیاعتنایی به وسوسه و ترتیب اثر ندادن بر آن برای مدّت طولانی نیست و هر چه زمان این بیماری بیشتر باشد، درمان آن نیازمند بیاعتنایی به وسوسه برای مدّت طولانیتر است و فرد وسواسی باید توجّه داشته باشد که اگر به وسواسش اعتنا نکند و بر آن ترتیب اثر ندهد، گناه مرتکب نشده و در روز قیامت عذاب نخواهد شد، هرچند مخالف با واقع عمل کرده باشد.
قطعاً یکی از عواملی که شخص وسواسی را به عمل بر طبق وسوسه فرا میخواند، ترس او از باطل بودن عمل است و این که او ممکن است مستحقّ عذاب شود، در حالی که این چنین نیست و مخالفت با وسوسه و بیاعتنایی به آن، ابداً هیچ گناهی ندارد، هرچند عمل فرد در واقع صحیح نبوده و باطل باشد، بلکه او در پیشگاه پروردگارش معذور است؛
مثلاً زمانی که فرد، شک در پاکی بدنش داشته و بنا بر پاکی گذاشته و وضو بگیرد و نماز بخواند، ولی در علم خداوند متعال، بدنش نجس بوده و وضو و نمازش باطل باشد، در پیشگاه الهی مسؤولیّتی نخواهد داشت؛
زیرا او با اعتنا نکردن به وسواس، بر طبق وظیفۀ شرعی خویش رفتار نموده است و فتوای فقیه برای مکلّف حجّت است؛ یعنی اگر مکلّف طبق فتوای فقیه عمل کند و این عمل در علم الهی مخالف با واقع باشد، فرد بر آن عذاب و سرزنش نخواهد شد؛ مثلاً اگر فقیه فتوی به پاکی الکل داد و مکلّف هم بر اساس این فتوی از الکل اجتناب نکرد و با بدن یا لباس آغشته به الکل وضو گرفته و نماز بخواند، ولی در واقع، الکل نجس باشد، در قیامت به خاطر نمازهای باطلی که خوانده عذاب نمیشود، زیرا در محضر پروردگار حجّت دارد و خطاب به خداوند متعال عرض میکند «ای پروردگار من، تو اجازه دادی که مطابق فتوای فقیه عمل کنم و مرجع تقلید من، فتوی به پاکی الکل داد و لذا من از آن اجتناب نکردم، آیا با این وجود، من مستحقّ عذابم؟» و مطمئناً به او خطاب میشود «عذر تو پذیرفته است و چیزی بر تو نیست»؛
حال فرد وسواسی نیز چنین است، زیرا همۀ فقهای بزرگوار – رضوان اللّه تعالی علیهم – به روشنی و بر اساس روایات معتبر فتوی میدهند که وظیفۀ فرد وسواسی، اعتنا نکردن به وسوسه و بنا بر پاکی گذاردن هر شیئی که شک در طهارت آن دارد میباشد؛ بلکه اگر انسان وسواسی شیئی را نجس بداند، ولی برای افراد عادی که مبتلا به وسواس نیستند، علم به نجاست آن حاصل نمیشود، در این حال، فرد وسواسی به یقین خود اعتنا نمیکند و بنا بر طهارت آن شیء میگذارد؛
اگر فرد وسواسی به این فتوای شرعی عمل کند، در پیشگاه الهی معذور است، هرچند مخالف واقع رفتار کرده باشد و در واقع نمازش را با نجاست خوانده باشد یا غذای نجسی را خورده باشد و اگر شیطان و افکار شیطانی به سراغ فرد وسواسی بیاید که وضوی تو باطل است، نمازت باطل است، بدنت نجس است، خطاب به شیطان بگوید «برای من اهمیّت ندارد، زیرا در پیشگاه خداوند مهربان و حکیم معذورم و او مرا عذاب نمیکند».
ج۱، مسئله ۲۵۲ . نکات مهم برای درمان وسواس – با محوریّت «بیاعتنایی به وسوسه» که در مسألۀ قبل ذکر شد – عبارتند از:
۱. عزم راسخ و تصمیم جدّی بر بیاعتنایی به وسوسه و ترتیب اثر ندادن به آن برای مدّت طولانی، تا زمانی که معلوم شود از حالت وسواس خارج شده است.
۲. اطلاع صحیح از مسائل احکام و آشنایی بیشتر با دستورات دینی و التزام به عمل بر طبق آن و ترک ذوق و سلیقههای شخصی و روشهای اشتباه گذشته.
۳. عمل بر طبق عمل مردم معمولی و همان طوری که افراد متدیّن غیر وسواس، در اعمال عبادی و غیر عبادی رفتار میکنند.
۴. اکتفا در اعمال به مقداری که شرع دستور داده و بسنده کردن به آن و ترک احتیاطهای بیمورد در مسائل شرعی.
۵. قرار دادن زمان محدود برای انجام اعمال و تقیّد به رعایت آن.
۶. عدم تحقیق از موضوعات و کنکاش در آنها و پرهیز از تفکّر و تدقیق عقلی در ارتباط و پیوند موضوعات با یکدیگر.
۷. عادت بر استفاده از اصول عملیّۀ رخصت دهنده مانند اصل طهارت.[۱]
۸. دعا در پیشگاه حقّ متعال و توسّل و کمک خواستن از ابواب هدایت – ائمّۀ معصومین(علیهم السلام) – و خواندن دعاهای نقل شده برای رفع وسواس.
۹. مراجعه به پزشک در مواردی که احتمال میرود منشأ آن، بیماریهای جسمی یا روانی باشد.
۱۰. توجّه به این امر که وسوسه از القائات شیطان است و در روایات معصومین(علیهم السلام)، آن را پیروی و اطاعت از شیطان معرّفی نمودهاند. در روایت است که عبداللّه بن سنان میگوید در محضر امام صادق(علیهم السلام) از شخصی که در وضو و نماز مبتلا به وسواس بود نام بردم و گفتم «او شخص عاقلی است»، حضرت فرمودند «چگونه عاقلی است که از شیطان اطاعت میکند؟». عرض کردم «چگونه از شیطان اطاعت میکند؟» فرمودند «از خودش سؤال کن و بپرس که این حالت از کجا آمده و منشأ آن چیست، خواهد گفت: این رویّه از عمل شیطان است».[۲]
[۱] منظور آن دسته از قواعد شرعی است که برای مکلّف رخصت ایجاد کرده و کار را بر وی آسان میکند، مثل اینکه وقتی شک در نجس شدن شیئی نمود، از اصل طهارت استفاده کرده و آن را پاک بداند
[۲] وسائل الشیعه، ج۱، ص۶۳، باب ۱۰، از ابواب مقدّمة العبادات، ح۱.