[۱۱۵۸] [۱۱۵۹] [۱۱۶۰] [۱۱۶۱] [۱۱۶۲] [۱۱۶۳] [۱۱۶۴] [۱۱۶۵] [۱۱۶۶] [۱۱۶۷] [۱۱۶۸] [۱۱۶۹] [۱۱۷۰] [۱۱۷۱] [۱۱۷۲] [۱۱۷۳] [۱۱۷۴] [۱۱۷۵] [۱۱۷۶] [۱۱۷۷] [۱۱۷۸] [۱۱۷۹] [۱۱۸۰]
احکام مربوط به «قسم خوردن»، بستگی به نوع قسم دارد. در ادامه، به بیان اقسام «قسَم» و مسائل شرعی آنها پرداخته میشود.
اقسام قسم
ج۲، مسئله ۱۱۵۸. «قسم»، سه گونه است:
۱. آنکه فرد برای اینکه راستی خبر خود را ثابت نماید قسم بخورد؛ مثل آنکه فرد قسم بخورد بدهی خویش را پرداخته است؛[۱]
قسم خوردن در این مورد، چنانچه خبر مذکور راست باشد مکروه[۲] و اگر دروغ باشد یا قول بدون علم یا حجّت محسوب شود حرام است؛[۳] بلکه در بعضی از موارد – مانند قسم دروغ در مقام حلّ و فصل منازعات – جزء گناهان کبیره میباشد؛
البتّه، اگر فرد براى اینکه خودش یا مؤمن دیگرى را از شرّ ظالمى نجات دهد، قسم دروغ بخورد اشکال ندارد؛ بلکه چنانچه آن ظالم جان یا آبروی انسان یا مؤمن دیگری را تهدید کند، قسم دروغ واجب میشود.
شایان ذکر است، در مورد فوق چنانچه فرد بتواند توریه نماید و توجّه به آن هم داشته باشد، احتیاط واجب این است که توریه کند.
«توریه»، یعنی انسان معنایى را اراده کند که برخلاف ظاهر لفظ است و نشانهاى براى مقصود خود قرار ندهد؛ مثلاً اگر ظالمى بخواهد کسى را اذیّت کند و از فرد بپرسد که او را دیدهاى؟
وی در جواب بگوید «او را ندیدهام» و قصدش این باشد که از ۵ دقیقه قبل او را ندیده است، هرچند یک ساعت قبل او را دیده باشد.
۲. آنکه فرد هنگام درخواست از دیگری به انگیزۀ جلب نظر وی، خواستۀ خود را همراه با قسم بیان کند؛ مثل آنکه سائل در هنگام درخواست کمک از مردم بگوید: «شما را به خدا به من کمک کنید»؛
چنین قسمی به خودی خود،[۴] مسؤولیّت و تکلیف الزامی را متوجّه درخواست کننده و درخواست شونده نمیکند.[۵]
۳. آنکه فرد براى تأکید بر کاری که قصد دارد در آینده انجام دهد یا ترک نماید، به نام خداوند متعال یا یکی از اوصاف او – با توضیحی که بعداً ذکر میشود – قسم یاد کند؛[۶]
وفا به این نوع از «قسم» – در صورت دارا بودن شرایط شرعی – واجب است و احکامی که بعد از این پیرامون «قَسَم» ذکر میشود، مربوط به این نوع از «قسم» میباشد.
کیفیّت محقّق شدن قسم
ج۲، مسئله ۱۱۵۹. «قَسَم» تنها با گذراندن نیّت در قلب محقّق نمیشود، بلکه باید فرد آن را به زبان جاری کند؛ مانند اینکه بگوید: «به خدا سوگند در آینده یک روز را روزه میگیرم»؛
البتّه، فرد لال اگر با اشاره قسم بخورد صحیح است و کسى که توانایی تکلّم ندارد، اگر قسم را بنویسد و آن را در قلبش قصد کند، کافى است؛ بلکه اگر فردی که توانایی سخن گفتن دارد نیز با نوشتن و قصد قلبی قسم بخورد، بنابر احتیاط واجب باید به آن عمل کند.
ج۲، مسئله ۱۱۶۰. انسان میتواند صیغۀ قسم را به هر زبانی جاری سازد؛ خواه فارسی باشد یا عربی یا غیر آن؛ همین طور اگر مثلاً بگوید: «واللّه یک روز روزه میگیرم»، قسم بهطور صحیح منعقد شده است.
ج۲، مسئله ۱۱۶۱. انسان نمیتواند شخص دیگری را برای اجرای صیغۀ قسم وکیل نماید. همچنین، قسم خوردن برای دیگری به صورت فضولی که وی کاری را انجام داده یا ترک نماید صحیح نیست، هرچند فرد مذکور بعد از اطلاع آن را اجازه دهد.
ج۲، مسئله ۱۱۶۲. قسم در صورتی محقّق میشود که فرد به یکى از اسمهاى خداوند متعال – که به غیر ذات مقدّس او گفته نمیشود – قسم بخورد؛ مانند «اللّه» و «خدا»، یا اینکه خداوند را با صفات و افعالى که مخصوص اوست، مورد قسم قرار دهد؛ مثلاً بگوید: «قسم به آن کسى که آسمانها و زمین را آفرید».
همین طور، اگر به اسم یا صفتی قسم بخورد که غالباً برای خداوند متعال به کار میرود، طوری که اگر بدون توضیح یا نشانهای ذکر شود، برداشت میشود که منظور از آن خداوند متعال میباشد؛ مانند اینکه به «خالق» و «رازق» قسم بخورد، قسم بهطور صحیح منعقد شده است؛
بلکه اگر به اسم یا صفتی قسم بخورد که وقتی آن اسم یا صفت ذکر میشود، فقط در مقام قسم خوردن، خدای متعال از آن به نظر میآید، مثل «سمیع» و «بصیر»، باز هم قسمش صحیح است.
ج۲، مسئله ۱۱۶۳. قسم در صورتی بهطور صحیح منعقد میشود که مقصود فرد، قسم خوردن به خود ذات مقدّس خداوند باشد. بنابراین، اگر بگوید: «به عظمت خداوند سوگند…» یا «به عزّت و جلال خداوند چنین کاری را خواهم کرد»، قسم محقّق نمیشود؛ مگر آنکه مقصودش از قسم، خود ذات مقدّس خداوند باشد.
ج۲، مسئله ۱۱۶۴. اگر فرد به پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله وسلم) یا ائمّۀ اطهار(علیهم السلام) یا سایر اولیاء الهی و مقدّسات مانند قرآن و کعبه قسم بخورد، تکلیف شرعی بر وی واجب نمیشود و حکم قسم خوردن به خداوند متعال را ندارد.
ج۲، مسئله ۱۱۶۵. اگر فرد قسم خود را با خواست و مشیّت خداوند متعال همراه نماید، مثلاً بگوید: «به خدا قسم که فردا روزه میگیرم إنْ شاءَ اللّه»، اگر مقصودش از بیان «إنْ شاءَ اللّه» تبرّک جستن به نام مقدّس خداوند متعال باشد، قسم بهطور صحیح منعقد شده است؛
امّا اگر مقصود وی این باشد که روزه گرفتنش را معلّق به مشیّت و خواست خداوند متعال[۷] نماید، چنین قسمی باطل است و منعقد نمیشود.
شرایط کسی که قسم میخورد
ج۲، مسئله ۱۱۶۶. فردی که قسم میخورد باید بالغ و عاقل باشد و به اختیار و قصد خود قسم بخورد. بنابراین، قسم بچّه نابالغ هرچند ممیّز باشد یا مجنون – هرچند مجنون ادواری در حال جنون – صحیح نیست. همچنین، قسم کسى که او را مجبور کردهاند، یا به جهت عصبانى شدن، بدون قصد یا بىاختیار قسم خورده یا در حال مستی قسم خورده، صحیح نیست.
ج۲، مسئله ۱۱۶۷. اگر فرد سفیه[۸] قسمی بخورد که به امور مالی مربوط میشود، مثلاً قسم بخورد مالی را به فقرا بدهد صحیح نیست.[۹]
همچنین، اگر فرد مفلّس (ورشکسته) نسبت به اموالى که از تصرّف در آنها توسط حاکم شرع منع شده قسم بخورد، صحیح نیست؛ امّا قسم خوردن فرد سفیه یا مفلّس در غیر موارد مذکور صحیح میباشد.
شرایط کاری که برای آن قسم یاد میشود
الف. قدرت عمل به قسم بدون مشقّت زیاد و ضرر قابل توجّه
ج۲، مسئله ۱۱۶۸. انسان نسبت به کارى میتواند قسم بخورد که انجام آن – در زمانی که باید به آن عمل کند – برایش مقدور بوده و مشقّت فوقالعادهای که معمولاً غیر قابل تحمّل (حَرَج) محسوب میشود یا ضرر قابل توجّه، نداشته باشد.
ب. رجحان داشتن مورد قسم
ج۲، مسئله ۱۱۶۹. اگر فرد قسم بخورد کار حرام یا مکروهى را انجام دهد، یا کار واجب یا مستحبّى را ترک کند، قسم او صحیح نیست.
ج۲، مسئله ۱۱۷۰. اگر انسان قسم بخورد کار مباحى را بهجا آورد، چنانچه قصد وی از انجام آن کار مباح، امری باشد که رجحان شرعی دارد، قسمش صحیح است.[۱۰] همچنین، اگر آن کار مباح دارای رجحان دنیوی عقلایی[۱۱] باشد یا براى شخص او مصلحتى دنیوى[۱۲] داشته باشد، قسمش صحیح و در غیر این صورت باطل است.
این حکم، در موردی که فرد برای ترک کار مباحی قسم بخورد نیز جاری است.
ج۲، مسئله ۱۱۷۱. اگر آنچه فرد در موردش قسم خورده، رجحان خود را از دست بدهد، عمل به آن واجب نیسـت (قسم منحلّ میشــود)، هرچند دوباره رجحان پیدا کنــد؛
مثلاً اگر قسم بخورد هر روز ساعتی را پیادهروی نماید یا هر روز[۱۳] روزۀ مستحبی بگیرد،[۱۴] چنانچه پس از مدّتی این عمل برای او مضرّ گردد، قسمش باطل میشود، هرچند در آینده دوباره پیادهروی یا روزه گرفتن برای وی رجحان پیدا کند.
ج. منع نکردن پدر یا شوهر از مورد قسم
ج۲، مسئله ۱۱۷۲. قسم فرزند بدون اجازه و رضایت پدر و قسم زن بدون اجازه و رضایت شوهر – با وجود شرایط شرعی آن[۱۵] – صحیح است، ولی اگر پدر یا شوهر از قسم خوردن منع نمایند، قسم منعقد نمیشود.
همین طور، اگر پدر یا شوهر پس از قسم خوردن، قسم فرد را ابطال نمایند، قسم منحلّ و باطل میشود.
شایان ذکر است، در هر دو صورت منع و ابطال، فرقی ندارد این امر از روى دلسوزى و شفقت باشد یا نه.
احکام وفای به قسم و تخلّف از عمل به آن
ج۲، مسئله ۱۱۷۳. اگر انسان قسم بخورد کارى را انجام دهد، باید همان طور که قسم خورده به جا آورد؛ پس اگر قسم بخورد که روز اوّل ماه صدقه بدهد یا روزه بگیرد یا نماز اوّل ماه بخواند یا عزاداران امام حسین(علیه السلام) را در روز عاشورا اطعام نماید، انجام اعمال مذکور قبل از آن روز یا بعد از آن کفایت نمیکند.
همین طور، اگر فرد قسم بخورد وقتى مریضش بهبود یافت صدقه بدهد، پرداخت صدقه قبل از بهبودی بیمار کافى نیست. همچنین، اگر قسم بخورد که به زیارت یکی از امامان(علیهم السلام) – مثلاً به زیارت حضرت ابا عبداللّه الحسین(علیه السلام) – مشرّف شود، چنانچه به زیارت امام دیگری(علیه السلام) برود کافی نیست.
ج۲، مسئله ۱۱۷۴. فردی که به جهت عذر به قسم خود عمل نکند، گناه نکرده و کفّاره بر او واجب نیست. بنابراین، اگر از روى فراموشى، ناچارى، غفلت یا اشتباه یا بدون اختیار،[۱۶] به قسم خود عمل نکند یا کسى او را مجبور به مخالفت با قسم نماید، یا آنکه جاهل قاصر باشد (در فراگیری مسأله کوتاهی نکرده باشد)، کفّاره بر او واجب نیست.
شایان ذکر است، اگر مورد قسم در موارد فوق، امری ادامهدار است، مانند اینکه فرد برای عمل به قسم خویش زمانی را معیّن کرده و مقداری از زمان عمل به قسم باقی مانده، باید در مدّت باقیمانده به قسم عمل کند، مثلاً اگر قسم خورده تا مدّت یک سال هر جمعه به زیارت امام رضا(علیه السلام) برود، چنانچه از روی فراموشی یکی از جمعهها به زیارت نرود، نسبت به هفتههای بعد باید به قسم خود عمل کند. همچنین، اگر قسم خورده تا آخر عمر سیگار و قلیان نکشد، در صورتی که از روی فراموشی سیگار یا قلیان بکشد، قسمش باطل نشده و باید کشیدن سیگار یا قلیان را ترک نماید.
ج۲، مسئله ۱۱۷۵. اگر فرد مثلاً قسم بخورد که تا آخر ماه یک روز را روزه بگیرد، چنانچه انجام روزه را تأخیر بیندازد و اتّفاقاً دچار بیماری شود و بیماریش تا آخر ماه ادامه پیدا کند، در صورتی که تأخیر وی در انجام روزه همراه با عذر بوده، مانند اینکه فکر میکرده میتواند تا آخر ماه روزه بگیرد، قسمش باطل شده و گناه و کفّاره بر او ثابت نمیشود؛ امّا اگر تأخیرش بدون عذر بوده، گناهکار محسوب شده و بر او کفّاره واجب میشود.
ج۲، مسئله ۱۱۷۶. اگر انسان با رعایت شرایطی که در مسائل قبل ذکر شد قسم بخورد، در صورتى که بدون عذر از عمل به قسم تخلّف نماید گناهکار است و بر وی «کفّاره» واجب میشود.
«کفّارۀ تخلّف قَسم» آن است که یک بنده آزاد کند یا ده فقیر را سیر کند یا به هر کدام یک مُدّ که تقریباً ۷۵۰ گرم است طعام بدهد[۱۷] یا برایشان لباس تهیّه کند[۱۸] و اگر توانایی انجام هیچ یک از این موارد را نداشته باشد، باید سه روز پی در پی روزه بگیرد، ولی واجب نیست قضای عملی را که قسم خورده است انجام دهد، حتّى اگر آن عمل روزه یا نماز باشد.[۱۹]
ج۲، مسئله ۱۱۷۷. اگر انسان قسم بخورد عملی را انجام دهد، ولی برای انجام آن زمانی را تعیین نکند، میتواند تا حدّی که عرفاً سهلانگاری در انجام واجب نباشد، در وفای به قسم تأخیر کند و تخلّف از عمل به قسم زمانی واقع میشود که آن عمل را در تمام مدّت عمرش عمداً انجام ندهد؛
البتّه، اگر هنگام قسم خوردن، تأخیر زیاد خلاف مقصود وی بوده، با همین مقدار تأخیر عمدی نیز تخلّف از عمل به قسم محقّق میشود.
ج۲، مسئله ۱۱۷۸. اگر فرد قسم بخورد که عملی را در مدّت معیّنی انجام دهد، مثلاً تمام ماه شعبان امسال را روزه بگیرد، چنانچه قصد وی از قسم خوردن این باشد که تعهّدها و التزامهای متعدّدی را بر خود واجب کند، یعنى التزام به روزۀ هر یک از روزهای ماه، مستقلّاً لحاظ شده باشد، در این صورت با تخلّف عمدى در هر روز، کفّارۀ قسم به تعداد روزهایی که تخلّف نموده بر او واجب میشود. همچنین، تکلیف نسبت به ایّام باقیمانده ساقط نمىشود و باید روزهای دیگر را نیز روزه بگیرد؛
امّا چنانچه مقصودش انعقاد یک تعهّد و التزام بوده، در این فرض با تخلّف عمدی از قسم در اوّلین بار، قسمش باطل شده و فقط یک کفّارۀ قسم بر او واجب مىشود و نسبت به بقیّۀ روزها تکلیفی ندارد.
شایان ذکر است، اگر فرد پس از قسم خوردن شک نماید که قسمش از نوع اوّل یا نوع دوّم بوده، احکام نوع دوّم از قسم بر آن جاری میشود.
ج۲، مسئله ۱۱۷۹. اگر فرد قسم بخورد عملی را در مدّت معیّنی ترک نماید، مثلاً از هنگام قسم به مدّت یک ماه خوابیدن بین الطّلوعین را ترک کند، در صورتی که از عمل به قسم مذکور عمداً تخلّف نماید، حکم مسألۀ قبل در مورد آن جاری میشود.
ج۲، مسئله ۱۱۸۰. اگر فردی (العیاذ بالله) به برائت از خداوند متعال یا پیامبر خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) یا دین خدا یا امامان معصوم(علیهم السلام) قسم بخورد، مثلاً بگوید «از خداوند بیزار باشم اگر به وعدهام وفا ننمایم»، چنین قسمی حرام محسوب میشود، هرچند با آن مخالفت نشود و در صورت مخالفت، باید کفّارۀ مخصوص آن را – که در فصل کفّارات، مسألۀ «۱۱۰۳» ذکر شد – بپردازد.
[۲] . شایان ذکر است، هرچند قسم صادقانه به خودی خود مکروه است، ولی ممکن است به سبب عناوین دیگری مانند موارد ضروری، کراهت آن از بین رفته یا حتّی رجحان پیدا نماید
[۳] . قسم مذکور، موجب ثبوت کفّاره بر عهدۀ کسی که قسم خورده نمیشود؛ البتّه، این نوع قسم در مقام مرافعه و فصل نزاع، احکام خاصّی دارد، مانند آنچه در جلد سوم، مسألۀ «۱۰۶۹» ذکر میشود
[۴] . با قطع نظر از عناوین دیگر، مانند هنگامی که سائل به شخصی بگوید: «تو را به خدا به من کمک کن» و شخص مذکور اجابت کرده و وعدۀ کمک مالی به او دهد، در این صورت، احتیاط واجب است خلف وعده نکند؛ ولی در صورت خلف وعده، کفّارهای بر عهدۀ وی ثابت نمیشود
[۵] . این نوع قسم را «قسم درخواست، تمنّا و التماس» یا «یمین المناشدة»مینامند.
[۶] . این نوع قسم را «سوگند عقدی» یا «یمین العقد» مینامند.
[۷] . مقصود، خواست و مشیّت تکوینی خداوند متعال است.
[۸] . معنای سفیه در جلد سوم، فصل «حَجْر» مسألۀ «۱۶۴۶» ذکر میشود.
[۹] . فرق ندارد مال مذکور عین شخصی باشد، مانند اینکه قسم بخورد انگشتر ی که در دست دارد را به فقیر صدقه دهد یا به صورت کلّی باشد، مانند اینکه قسم بخورد ۱۰۰ هزار تومان صدقه بدهد
[۱۰] . مانند اینکه مورد قسم، خوردن غذای معیّنی باشد و قصدش از خوردن آن غذا، قوّت گرفتن برای روزه باشد
[۱۱] . مانند اینکه قسم بخورد ورزش صبحگاهی انجام دهد یا هفتهای یک بار به کوهنوردی برود.
[۱۲] . مانند اینکه قسم بخورد برای پیشرفت در شغل خود مثل پزشکی، کتاب یا کتابهای خاصّی را در زمینۀ کاریش مطالعه نماید
[۱۳] . غیر از روزهایی که روزۀ آن واجب یا حرام است.
[۱۴] . طوری که فرد پیادهروی روزانه یا روزه گرفتن را با یک التزام بر خود واجب کرده باشد و قسمش منحلّ به قسمهای متعدّد نگردد؛ توضیح مطلب در مسألۀ «۱۱۷۸» ذکر میشود
[۱۵] . بنابراین، اگر شرایط شرعی وجود نداشته باشد، مانند اینکه زوجه قسم بخورد که به وظایف واجب خود در مورد شوهرش عمل ننماید، چنین قسمی باطل است
[۱۶] . مثلاً، فرد وسواسى قسم بخورد که الآن مشغول نماز میشوم و به واسطۀ وسواس مشغول نماز نشود، چنانچه وسواس او طورى باشد که بىاختیار به قسمش عمل نکند، کفّاره ندارد
[۱۷] . منظور از طعام، در مسألۀ «۱۱۳۲» و مسائل بعد از آن ذکر شد.
[۱۸] . منظور از لباس، در مسألۀ «۱۱۳۹» و مسائل بعد از آن ذکر شد.
[۱۹] . توضیح بیشتر در مورد کفّارۀ قسم، در فصل «کفّارات» ذکر گردید.